چند هفته‌ای می‌شود که به شدت هوس کرده‌ام به داستان‌های قدیمی یونانی و رومی برگردم و آن‌ها را دوباره بخوانم.(بعضی‌ها را هم برای بار اول) قطعا هرچقدر که بخوانم، بیش‌تر وسوسه خواهم شد که در این مورد بنویسم و نتیجه‌ی این خواندن و نوشتن‌ها را همین‌جا خواهید دید.

ولی فکر می‌کنم اولین قدم برای خواندن این داستان‌ها، ترجمه‌ی یک کلمه است!

وقتی از این “داستان‌های کهن” صحبت می‌کنم، درواقع دارم واژه‌ی “myth” را ترجمه می‌کنم. “داستان” خنثی‌ترین ترجمه‌ی ممکن است. برای این‌که رویکرد و نگرش شما نسبت به این داستان‌ها مشخص شود، اول باید تصمیم بگیرید که “myth” برای شما “اسطوره” است یا “افسانه”.

درواقع هر فرد با ترجمه‌ی “myth” به افسانه یا اسطوره، دارد نظرش را راجع به حقیقت این داستان‌های کهن بیان می‌کند.

کسانی که می‌گویند داستان‌هایی مانند “هرکول” یونانی یا حتی “رستم” ایرانی افسانه‌اند، درواقع باور دارند که چنین داستان‌هایی حقیقت ندارند و مثل سایر داستان‌های امروزی برای گذران وقت یا حداکثر، بیان موضوع خاصی توسط نویسنده/راوی نوشته شده‌اند.

در مقابل، کسانی که “myth” را به اسطوره ترجمه می‌کنند، با همین یک کلمه دارند می‌گویند که چنین داستان‌هایی درواقع عمیق‌ترین حقیقت‌های موجود در یک فرهنگ یا جامعه‌اند. حقایقی که در قالب داستان از نسلی به نسل بعد منتقل شده‌اند و همچنان در امتداد زمان جریان دارند. (در مرحله‌ی بعد باید تصمیم گرفت که هر اسطوره حقیقتی برای تمام بشر است یا فقط اعضای یک تمدن خاص که اسطوره به آن تعلق دارد.)

پس قبل از هر چیز بنشینید و در این مورد فکر کنید. “myth” برای شما افسانه است یا اسطوره!؟

پ.ن۱: واژه‌ی انگلیسی “myth” از ریشه‌ی یونانی “mythos” گرفته شده. یعنی درواقع داریم روی اصل کلمه کار می‌کنیم.

پ.ن۲: هنگام خواندن این متن، به معنای واژه‌ی “حقیقت” و تفاوت آن با “واقعیت” توجه داشته باشید.


به دیگران هم برسانید