ظاهرا این روزها هرکسی که از راه میرسد دوست دارد با همه بحث کند و با استدلالهای مختلف به آنها ثابت کند در زمینههای مختلف اشتباه میکنند. در نتیجه معتقدم آشنایی با رایجترین شکلهای مغالطه برای همهی ما لازم شده است. هم برای اینکه به این هرکسها نشان دهیم به سادگی نمیتوانند هر چیز بیربطی را باربط کنند و هم برای اینکه تحت تاثیر شکل ظاهرا منطقی این مغالطهها قرار نگیریم.
در ادامه از ۱۵ نوع مغالطهی متداول خواهم گفت که همیشه در بحثها میشنویم. و اینکه چهطور میشود آنها را به درستی شناسایی کرد.
توجه داشته باشید که تعداد مغالطههای تعریفشده در علم منطق بسیار بیشتر از ۱۵تاست اما در اینجا فقط تعدادی از رایجترین مغالطهها ذکر شدهاند که دانستنشان بیشتر به درد میخورد. نکتهی دیگر اینکه نام مغالطهها در این مقاله ترجمهی مستقیم عنوان انگلیسی آنهاست. در نتیجه ممکن است در علم منطق با عنوان دیگری به زبان فارسی یا عربی مواجه شوید که من آن را ذکر نکرده باشم. (البته نامهای دیگری که با جستوجوی فارسی به آنها رسیدم هم در عناوین گنجانده شدهاند.)
اصلا مغالطه چیست؟
شاید قبل از هر چیز بپرسید اصلا مغالطه یعنی چه؟ جواب -در کوتاهترین شکل ممکن- این است: «اشتباهات مختلف در فرآیند استدلال که باعث میشوند نتیجهگیری نهایی غلط باشد».
باید در نظر داشته باشید که اشتباه در بیان حقایق، مغالطه نیست. مثلا اگر ۲۰ نفر در یک کلاس درس نشسته باشند و یک نفر از من تعداد حاضرین را بپرسد و من -با اشتباه در شمارش- تعداد را ۲۱ نفر اعلام کنم، یک اشتباه ساده مرتکب شدهام و مغالطهای در کار نبوده.
اگر به مثالهایی که در ادامه آمدهاند توجه کنید، مفهوم مغالطه را بهتر درک خواهید کرد.
۱- مغالطهی مرد پوشالی (straw man) – نام دیگر: مغالطهی پهلوان پنبه
این مغالطه وقتی رخ میدهد که طرف شما تلاش کند حرفتان را بیش از حد ساده کند یا محتوای آن را به کلی تغییر دهد (یک مرد پوشالی به جای نمونهی واقعی بسازد) تا بتواند راحتتر آن را رد کند.
کسانی که از مغالطهی مرد پوشالی استفاده میکنند، به جای پاسخ به ادعای شما یک نسخهی ظاهرا یکسان ولی کاملا غیربرابر از آن را بیان میکنند تا این تصور را ایجاد کنند که به راحتی نادرست بودن حرفتان را اثبات کردهاند.
مثال: – فکر میکنم بودجهای که برای واحد بازاریابی در نظر گرفتیم خیلی زیاده و بهتره کمترش کنیم. + باورم نمیشه میخوای در بلندمدت از رقبامون عقب بمونیم و فروشمون کمتر و کمتر بشه.
۲- مغالطهی توسل به مرجع (appeal to authority)
با اینکه استفاده از حرفهای یک شخص معتبر خیلی وقتها مغالطه نیست، اما میتواند سریعا جای منطق در استدلال را بگیرد؛ به خصوص اگر آن فرد درمورد چیزی صحبت کرده باشد که واقعا در آن تخصص ندارد.
استفاده از نظر یک مرجع معتبر میتواند ابزار مفیدی برای تایید یک استدلال باشد اما هیچوقت نمیتواند ستون اصلی یا تنها ستون آن واقع شود. چون قطعا همهی حرفهای کسی که در یک حوزه به قدرت یا اعتبار خاصی دست پیدا کرده، درست نیستند.
مثال: – فلان ورزشکار مشهور گفته هر روز صبح ماست میخوره. پس خوردن ماست بهترین راه برای شروع روزه.
۳- مغالطهی واگنِ بند (Bandwagon) – نام دیگر: مغالطهی توسل به اکثریت
فقط به این خاطر که تعداد زیادی از مردم فکر میکنند یک گزاره درست است، نمیتوان آن را درست دانست. کسانی که از این مغالطه استفاده میکنند، در نظر نمیگیرند که آیا این تعداد زیاد و حتی اکثریت مردم واقعا صلاحیت تخصصی لازم برای نظر دادن راجع به آن موضوع را دارند و آیا مدارک و نشانههایی هم بر خلاف نظر آنها موجود است یا نه. (واگنِ بند به ارابههایی گفته میشود که یک گروه موسیقی را در کارناوال عمومی به پیش میبرد. معمولا مردم هم پشت سر این ارابهها حرکت میکنند.)
احتمالا اصلیترین استفاده از مغالطهی واگن بند در صنعتی تبلیغات است: «از هر ۴ ایرانی یک نفر برند ایکس را انتخاب میکند. شما چهطور؟» اما اگر دقت کنید، آن را در میان مکالمههای روزمره هم خواهید یافت.
مثال: – این روزا همهی مردم اکانت اینستاگرام دارن. پس تو هم باید یه اکانت داشته باشی.
۴- مغالطهی دوراهی اشتباه (false dilemma)
این مغالطه، مسائل بسیار پیچیده را به دو ایدهی کاملا متقابل تبدیل میکند. کسی که از مغالطهی دوراهی اشتباه استفاده میکند، در واقع طیف گستردهای از راهکارها را نادیده میگیرد و فقط دو گزینه را مطرح میکند.
این مغالطه فرصتهای کنار آمدن و مصالحه را عملا از بین میبرد و اجازهی مطرح شدن مسئله از زوایای مختلف را نمیدهد. احتمالا شما هم کاربرد آن را در توجیه اقدامات و حرفهای غیرمنطقی و رادیکال شنیدهاید.
مثال: – یا باید از من حمایت کنید، یا کنار بایستید و شاهد خراب شدن همه چی باشید. راه دیگهای وجود نداره.
۵- مغالطهی تعمیم عجولانه (hasty generalization)
این مغالطه وقتی رخ میدهد که فرد بدون وجود مدارک کافی و اثباتشده، یک حکم کلی درمورد دستهی بزرگی از مسائل مختلف صادر میکند. در واقع او بدون در نظر گرفتن تمام واقعیتها و براساس شواهد محدود، یک نتیجهگیری کلی میکند.
مثال: – از وقتی آقای ایکس صبح زود میاد سر کار، بازدهی بیشتری داره. این یعنی برای اینکه بازدهی کل سازمان بالا بره، باید همهی کارمندا رو مجبور کنیم زودتر بیان سر کار.
۶- مغالطهی نتیجهگیری کاهلانه (slothful induction)
این مغالطه دقیقا برعکس مورد قبلیست. در این حالت، فرد وجود مدارک محکم و اثباتشدهای که یک نتیجهی خاص را ثابت میکنند، نادیده میگیرد و آن نتیجه را به شانس و تصادف یا یک دلیل نادرست ارتباط میدهد.
مثال: – درسته که آقای ایکس سه تا پروژه برای ما اجرا و مدیریت کرده و هر سه دیرتر از موعد مقرر تموم شدن. اما هیچکدوم از این تاخیرا به ایشون ربطی نداشتن و همهشون اتفاقی بودن.
۷- مغالطهی مدرک نقلشده (anecdotal evidence)
در این نوع مغالطه، فرد -به جای استدلال منطقی- از نقل یک تجربهی شخصی به عنوان مدرک استفاده میکند. کسانی که بخش بزرگی از استدلالشان را بر پایهی تجربیات شخصی میگذارند، این مسئله را نادیده میگیرند که یک مثال محدود در بسیاری از موارد نمیتواند دلیلی کافی برای اثبات ادعا باشد.
مثال: – آقای ایکس میگفت خواهرزادهش یه سال رفته ترکیه کار کرده و پولدار شده. پس تو هم اگه بری ترکیه پولدار میشی.
۸- مغالطهی تیرانداز تگزاسی (texas sharpshooter)
اسم این مغالطه براساس یک داستان قدیمی انتخاب شده که در آن، یک تیرانداز اهل تگزاس تعداد زیادی گلوله به سمت دیوار یک طویله شلیک میکند و بعد به سمت دیوار میرود و یک هدف (سیبل) روی بخشی از دیوار میکشد که اکثر گلولهها به آنجا برخورد کردهاند. او در نهایت، برخورد گلولهها به هدف را دلیل مهارت بالای خودش در تیراندازی توصیف میکند.
کسانی که از مغالطهی تیرانداز تگزاسی استفاده میکنند، اول نتیجهی مورد نظرشان را انتخاب میکنند و بعد فقط بخش خاصی از اطلاعات و دادهها که میشود با استفاده از آنها به نتیجهی مشخصشده رسید را در نظر میگیرند و باقی شواهد را کنار میگذارند.
مثال: – آقای ایکس استارتآپ اولشو به یه شرکت بزرگ فروخت. در نتیجه، ایشون کارآفرین موفق و ماهری محسوب میشه. + پس چهار تا استارتآپ بعدیش که شکست خوردن چی؟
۹- مغالطهی همبستگی / علت و معلولی (correlation / causation) – نام دیگر: مغالطهی علت شمردن مقارن
اینکه دو اتفاق باهم رخ میدهند و ظاهرا به همدیگر ربط دارند (دارای همبستگی هستند) همیشه به این معنا نیست که یکی باعث و علت رخ دادن دیگریست. ممکن است فکر کنید، چنین اشتباهی در استدلال به راحتی قابل تشخیص است. اما در عمل، اینطور نیست؛ به خصوص وقتی کسی بخواهد از آمار و ارقام مختلف برای اثبات ادعایش استفاده کند.
مثال: – آمار بازدید از وبلاگ من توی ماه گذشته پایین اومده. تو این مدت من رنگ منوی وبلاگمو تغییر دادم. این یعنی تغییر رنگ منو باعث پایین اومدن بازدید سایت میشه.
۱۰- مغالطهی حد وسط (middle ground) – نام دیگر: مغالطهی میانهروی
فرضیهی کسانی که از این مغالطه استفاده میکنند این است که رسیدن به یک حد وسط میان دو ایدهی کاملا متقابل، همیشه بهترین حالت است. این افراد احتمال کاملا درست یا کاملا نادرست بودن یکی از این ایدهها را نادیده میگیرند. در حالی که این حالت واقعا ممکن است و در صورت وقوع، باعث میشود که انتخاب حد وسط تبدیل به یک انتخاب اشتباه شود.
مثال: – آقای ایکس فکر میکنه برای بالا بردن فروش، باید تمام وبسایت از نو طراحی بشه. خانم ایگرگ معتقده که هیچ بخشی از وبسایت نباید تغییر کنه. در نتیجه، انتخاب درست اینه که نصف سایتو تغییر بدیم و به نصف دیگه دست نزنیم.
۱۱- مغالطهی مسئولیت اثبات (burden of proof) – نام دیگر: مغالطهی توسل به جهل
وقتی یک فرد ادعا میکند که گزارهی ایکس درست است، مسئولیت اثبات درست بودن این گزاره با اوست. این فرد نمیتواند بگوید که گزارهی ایکس درست است تا زمانی که کسی خلاف آن را ثابت کند یا گزارهی ایکس درست است چون کسی نمیتواند خلاف آن را ثابت کند.
به عبارت دیگر، اینکه در حال حاضر دلیلی برای نادرست بودن یک ادعا وجود ندارد، مساوی با درست بودن آن ادعا نیست. و کسی که خلاف این را بگوید، در حال استفاده از مغالطهی مسئولیت اثبات است.
مثال: – به نظر من این خونه روح داره. چون هیچکس نمیتونه ثابت کنه که نداره.
۱۲- مغالطهی دیرباوری شخصی (personal incredulity)
اینکه درک درست بودن یک ادعا برای شخص شما سخت است، آن را نادرست نمیکند. اگر یک شخص یا جمعی از اشخاص نتوانند درستی یک ادعا را درک کنند، آن ادعا به خودی خود نادرست نمیشود. کسی که به دلیل درک نکردن یک گزاره آن را رد میکند، در واقع از مغالطهی دیرباوری شخصی استفاده کرده است.
مثال: – من نمیفهمم تغییر در ظاهر یه وبسایت چهطور میتونه روی میزان فروش تاثیر داشته باشه. پس حتما دلیل دیگهای برای بالا رفتن میزان فروش رقیب وجود داره.
۱۳- مغالطهی هیچ اسکاتلندی واقعیای… (no true scotsman) – نام دیگر: مغالطهی استثنای بیاهمیت
این مغالطه برای محافظت از استدلالهایی به کار گرفته میشود که یک تعمیم گسترده در آنها وجود دارد. مثلا یک فرد یک گزارهی کلی را به گروهی از انسانها نسبت میدهد. طرف مقابل، یک مثال نقض برای تعمیم او میآورد. حالا فرد اول برای محافظت از استدلال اولیهاش، یک صفت به آن اضافه میکند و در واقع میگوید که آن مثال نقض، به این صفت ربط دارد و استدلال اولیه درست بوده.
مثال: – هیچ مردی آشپزی رو دوست نداره. + اتفاقا آقای ایکس خیلی از آشپزی لذت میبره. – خب در واقع هیچ مرد واقعیای آشپزی رو دوست نداره. و حتما آقای ایکس یه مرد واقعی نیست.
۱۴- مغالطهی حملهی شخصی (Ad Hominem) – یا مغالطه از طریق تخطئهی مخاطب
در این مغالطه، فرد پاسخ یک انتقاد را با انتقاد دیگر میدهد تا اعتبار طرف مقابل را زیر سوال ببرد. اما در واقع استدلال و پاسخ مشخصی در برابر ادعای اولیه ندارد. کسی که از مغالطهی حملهی شخصی استفاده میکند، به جای استدلال منطقی به شخصیت طرف مقابل حمله میکند. و با توهین به ویژگیهای شخصیتی خاص او -که ممکن است ظاهرا مربوط به نظر برسند اما در حقیقت ربطی به موضوع بحث ندارند- تلاش میکند اعتبار او و حرفهایش را زیر سوال ببرد.
مثال: – دکتر به من گفت باید به فکر سلامتیم باشم و وزنمو کمتر کنم. ولی خودش چاق بود. در نتیجه حرفشو قبول ندارم.
۱۵- مغالطهی مغالطه (the fallacy fallacy) – نام دیگر: مغالطهی رد استدلال
یک نکتهی بسیار مهم که هنگام تلاش برای شناسایی مغالطههای دیگران باید به خاطر داشته باشیم این است که ادعای یک فرد صرفا به خاطر استفادهاش از مغالطه، نادرست نمیشود. در واقع، وجود مغالطه فقط اعتبار استدلال را از بین میبرد و نه لزوما اعتبار ادعا را.
مثال: – آقای ایکس برای نشون دادن درستی حرفاش فقط یه بخش از آمار سایتو ارائه داد. (مغالطهی تیرانداز تگزاسی) پس حرفاش حتما اشتباهان.
آپدیت:
۱۶- مغالطهی توسل به معنای ظاهری
کسی که از این مغالطه استفاده میکند، یک تعریف کتابی و محدود از مفهوم مورد بحث ارائه میدهد. و براساس همین تعریف محدود نتیجه میگیرد که ادعای طرف مقابل اشتباه است.
مثال: -فروش در فرهنگ لغت اینطور تعریف شده: مبادلهی چیزی با پول نقد. تو به ازای واگذاری ماشینت، چند چک مدتدار دریافت کردهای. در نتیجه تو ماشینت را نفروختهای.
۱۷- مغالطهی هزینهی تمامشده (Sunk Costs)
هزینهی تمامشده یعنی مجموع هزینههایی که تا به حال انجام دادهایم و نمیتوانیم آن را پس بگیریم. البته این هزینه فقط مالی نیست و میشود به موارد مختلفی تعمیمش داد. مثلا ممکن است من تماشای یک سریال جدید را شروع کنم اما بعد از چند قسمت احساس کنم که دوستش ندارم و نمیخواهم بقیهی سریال را ببینم. زمانی که برای تماشای آن چند قسمت اول صرف کردهام، هزینهی تمامشدهی آن برای من است.
وقتی برای چیزی هزینه کرده باشیم، دوست داریم نتیجهی هزینهمان را ببینیم. و مغالطهی هزینهی تمامشده از همین ویژگی طبیعی و انسانی برای استدلالهای غیرمنطقی استفاده میکند. براساس این مغالطه، حالا که تا اینجای کار جلو رفتهایم و هزینه کردهایم، بهتر است تا آخر ادامه دهیم. طبیعتا این دلیل خوبی برای ادامه نیست و اگر به تنهایی پایهی استدلال باشد، آن را به یک مغالطه تبدیل میکند.
مثال: – درسته که دیگه صمیمیت قبل رو نداریم و حتی نمیتونیم باهم حرف بزنیم، اما هفت سال باهم موندیم. پس بهتره بازم باهم بمونیم و جدا نشیم.
امیدوارم لیست بالا به دردتان بخورد تا هم خودتان کمتر از مغالطه استفاده کنید و هم مغالطههای دیگران را در بحثها راحتتر تشخیص دهید. اگر مثالهای دیگری از زندگی شخصیتان سراغ دارید، در کامنتها بنویسید. احتمالا به درد باقی خوانندگان هم بخورند.
این پست را با دیگران به اشتراک بگذارید تا کمتر شاهد بحثهای غیرمنطقی باشیم!
اگر به مباحث منطقی و استدلالی علاقه دارید، دورهی آموزشی تفکر انتقادی را از دست ندهید.
ویدئوی معرفی دوره
دیدن در یوتیوب
ARVE Error: src mismatchprovider: youtube
url: https://youtu.be/533DfSk81hs
src in org: https://www.youtube-nocookie.com/embed/533DfSk81hs?feature=oembed&width=840&height=1000&discover=0
src in mod: https://www.youtube-nocookie.com/embed/533DfSk81hs?width=840&height=1000&discover=0
src gen org: https://www.youtube-nocookie.com/embed/533DfSk81hs
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
چرا «قضاوتم نکن» احمقانهترین و آسیبزنندهترین جملهی قرن ۲۱ است
در این پست، از عواقب گسترده و عمیق جملهی «قضاوتم نکن» در جامعه گفتهام و اینکه چرا فکر میکنم به شدت احمقانه و آسیبزننده است.
اثر دانینگ کروگر و مشکل طلبکاری نسل جوان
اگر در یک سال اخیر با یک فرد بیستوچندسالهی فارغالتحصیل نشسته باشید به صحبت درمورد کار و زندگی و آینده، قطعا ناامیدی را در این نسل دیدهاید. واقعیت هم این است که وضعیت اقتصادی خوب نیست و میزان عدم اطمینان به آینده بسیار بالاست. در نتیجه بخشی از این احساسات قابل درک است. اما من فکر میکنم یکی از اتفاقاتی که تاثیر این نااطمینانی و وضعیت نامساعد اقتصاد ایران برای نسل جوان را بدتر میکند، اثر دانینگ کروگر است. و در این پست گفتهام چرا.
در حاشیهی انتقال درختان قبل از احداث پروژههای ساختوساز؛ سود و زیان فقط مالی نیست
یکی از اقدامات مدیران برای کمتر کردن آسیبهای محیط زیستی پروژه میتواند انتقال درختان محل اجرا به یک مکان مناسب دیگر باشد.
28 نظر
نظرات بسته شده اند.
المقسی
خیلی عالی
المرحبا
خواهش میکنم 🙂
سلام ممنون از اطلاعات خوبتون.
فقط این گزاره ای که اول مطلبتون گذاشتین یه کم شبیه یک نوع مغالطه نیست احیانا؟
“ظاهرا این روزها هرکسی که از راه میرسد دوست دارد با همه بحث کند و با استدلالهای مختلف به آنها ثابت کند در زمینههای مختلف اشتباه میکنند. ”
پیروز باسید
سلام و ممنون بابت وقتی که صرف خوندن کردید 🙂
درمورد سوالتون هم:
اولا، گزاره فقط میتونه درست یا غلط باشه. استدلالی در این جمله وجود نداره که بشه گفت مغالطه هست یا نه.
ثانیا، مشخصه که در واقعیت امکان نداره همه با همه بحث کنن. استفاده از کلمههای «هرکسی» و «همه» و تکرار «مختلف» برای نشون دادن اغراقه. و اغراق یه آرایهست برای بیشتر کردن تاثیر جمله.
دوره پیشرفته مغالطات همزمان با مناظره های انتخاباتی برگزار میشه!
مغالطه که پیشنیاز سیاستمدار شدن در تمام دنیاست 🙂
ولی باز دروغ نگن فقط مغالطه کنن ما راضیایم. تشخیص مغالطه راحتتره.
درود گرامی
خیلی زیبا و قابل فهم شرح دادید این ۱۵ مغلطه رو.
سپاسگزارم.
من بدنبال یافتن عنوان انگلیسی یک مغلطه بودم در اینترنت که به صفحه شما برخوردم و واقعا استفاده کردم. اگرچه اون مغلطه موردنظرم در این بین نبود.
مهندس مشیری در درس “مغلطه تشبث به دانش”، به این مغلطه که کسی مخاطب رو با نقل قولهای صحیح بزرگان و پیشینیان بمباران میکنه و حرف نادرست خودشم در اون لابلا میگنجونه هم اشاره کوتاهی کرد و عنوان انگلیسی این مغلطه رو درست نفهمیدم چی تلفظ کرد! چیزی شبیه به مِینگرافینگ یا نِینگرافینگ، چنین چیزی.
شاید MainGraphing بوده و مثلا بزرگنمایی یا چنین معنایی منظور ایشان بوده.
بهرجهت سپاسگزارم
خواهش میکنم 🙂
متاسفانه با موردی که گفتید آشنایی ندارم.
اما یه مغالطه داریم که در فارسی به مغالطهی شاتگانی یا وینچستری معروف شده و انگلیسیش اینه: Gish Gallop.
این مغالطه در حالتی اتفاق میافته که تعداد زیادی دلیل اشتباه برای یک استدلال ذکر میشن که رد کردن همهشون به کلی زمان و انرژی نیاز داره. و درواقع استدلالکننده میخواد به خاطر تعداد دلایل حس کنیم داره درست میگه.
سلام
میشه درباره مغالطه توسل به معنای ظاهری هم مطالبی بزارین:(
سلام!
توی مغالطهی توسل به معنای ظاهری یا توسل به تعریف، طرفِ بحث یه تعریف کتابی و محدود از یه معنا ارائه میکنه و میگه براساس این تعریف، موضوع بحث شامل اون معنا نمیشه.
مثال:
– توی فرهنگ لغت در تعریف انسان نوشتن موجودی که روی دو پا راه میره. پس هرکسی که یک یا هر دو پاشو از دست داده باشه، باید تحت عنوان دیگهای تعریف بشه.
این استدلال هم کاملا غیراخلاقیه و هم مغالطهست. چون تعریف انسان به دو خط تو یه فرهنگ لغت محدود نمیشه.
ممنون که با زبان قابل فهم و آسان بیان کردید
خواهش میکنم 🙂
خیلی خیلی عالی بود
اگر همین چند نوع مورد مغالطه رو همه رعایت میکردن دنیا جای بهتری بود:)
موافقام!
ممنون از نظرتون 🙂
خیلی عامیانه و قابل فهم بیان شده بود. عالی بود خدا خیرتون بده
ممنون از نظر لطفتون 🙂
مغالطه ۱۴ خودش مغالطه است. اگر تجربه شرط صلاحیت باشد، چنین شرطی برای طرفین جاری است نه یکی
ممنون از دقت نظرتون. مثال مورد ۱۴ اصلاح شد.
البته نمیشد اسم اشکال مثالو گذاشت مغالطه. فقط بهتر بود دو تا صفتی که استفاده کرده بودم، یکسان نمیبودن.
سلام عالی بود
میشه برای مغالطه بزرگنمایی و کوچک نمایی هم مثالی بزنید
باتشکر⚘⚘
ممنون 🙂
بزرگنمایی و کوچکنمایی استدلالی در خودشون ندارن و مغالطه هم محسوب نمیشن.
صرفا یک گزارهان که حقیقت رو به درستی بیان نمیکنه.
سلام،
کتاب سنجشگرانه اندیشی، نایجل واربرتون،
در این باره فوقالعاده است.👌
سلام و ممنون از کامنتتون 🙂
سلام ممنون از توضیح گیرا و خوش نوشتتون
خواهش میکنم 🙂
ممنون از تقسیم بندی جالب و مثالهای قابل درک و کاربردی شما!
به یک مورد برخورده بودم با عنوان
Post Hoc Fallacy
آیا این هم یک نوع مغالطه محسوب میشه؟
خواهش میکنم.
بله، مغالطهی «Post hoc ergo propter hoc» رو داریم (به معنی: بعد از این، پس به خاطر این) که خیلی شبیه مورد ۹ توی این پسته. تنها تفاوتش اینه که تو post hoc دو تا اتفاق باهم نمیافتن و یکی زودتر از اون یکی رخ میده.
مثلا «تو از در اومدی داخل و بعدش من عطسه کردم. در نتیجه، داخل اومدن تو باعث عطسهی من شده.»
سلام
اینکه بعضی از افراد حرفی میزنی میگن برات متاسفم و ازینجور حرفا در صورتی که حق با تو هست چه نوع مغلطه اییه؟
سلام.
فارغ از اینکه حق با کیه، انتقاد از طرف مقابل به جای داشتن استدلال، مغالطهی حملهی شخصی محسوب میشه. (مورد ۱۴)