…مهم نیست اگر یک روز موهای سرت سفید شوند، کمرت درد کند، زانوهایت خم شوند یا حتی دندانهایت بریزند. مهم نیست اگر نتوانم تمام حرفهای دلام را به تو بگویم. مهم نیست اگر از خانه دور باشی یا از خانه دور باشم و هر چند هفته یک بار همدیگر را ببینیم. مهم نیست اگر روزِ تو بگذرد و من بغض داشته باشم ولی زنگ نزنم و تبریک نگویم -چون نمیدانم بعدش چه میخواهم بگویم- و صدایت را نشنوم. حتی مهم نیست اگر هیچوقت این نوشته را نخوانی…
مهم این است که معنای مرد بودن را میان حرفها و رفتارهای تو پیدا کردم. مهم این است که-
بگذریم… حرفهای مهم را هم من میدانم و هم تو!
روزهایت مبارک بابا!
این متن را به مناسبت روز پدر نوشته بودم.
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
داستان یک پایان و یک آغاز (وبلاگ جدید درمورد بلاکچین و ارز دیجیتال)
در این پست، از دلایلم برای این کاهش فعالیت و ادامهی راهم در یک وبلاگ جدید -درمورد بلاکچین و کریپتو یا ارز دیجیتال- گفتهام.
بیستوپنجِ بزرگ
دیروز شد بیستوپنج سال. ۲۵ سال تمام از اولین باری که نور را دیدم. در این ۲۵ سال به سه اصل مهم رسیدهام؛ برای ادامه دادن، برای زندگی...
لعنت به جیرجیرکها!
نزدیک صبح است و هوا تاریک... صدای یک دسته جیرجیرک از آن دورها به گوش میرسد نگاه میکنم و رویا مرا با خودش میبرد...
2 نظر
نظرات بسته شده اند.
روزهایت کلمه ی خیلی خوبی بود 🙂
ممنون 🙂