توی این قسمت، سریالی رو معرفی کردم که معتقدم یکی از به‌ترین سریالای ژانر علمی تخیلیه و به‌ترین سریال سفر در زمان که تا حالا دیدم. سریالی به اسم ۱۲ monkey.

 

اگه اهل تماشای فیلم و سریال‌اید، من رو در شبکه‌های اجتماعی یا یوتیوب یا پادگیر مورد علاقه‌تون دنبال کنید و منتظر قسمت‌های بعد باشید.

توییتر پادکست چی ببینم | توییتر حامد | اینستاگرام حامد | لینکدین حامد | کانال تلگرام | کانال یوتیوب

صفحه‌ی پادکست در anchor | در google podcasts | در apple podcasts | در spotify | در castbox

 

بشنوید

روی یکی از پلیرها کلیک کنید.

 

متن پیاده‌شده‌ی صدای این قسمت:

سلام، من حامد درخشانی هستم و شما دارید پادکست چی ببینم رو می‌شنوید. این قسمت: به‌ترین سریال سفر در زمان.

[موسیقی تیتراژ]

همون‌طور که توی اپیزود قبل به‌تون قول دادم، می‌خوام -توی این قسمت- یه سریالی به‌تون معرفی کنم که خیلی سریال خوبیه، پر از سفر در زمانه -به گذشته، به آینده و حتی به حال- و هم به خودی خودش جذابه و هم می‌تونه به‌تون کمک کنه که عادت کنید به این استفاده‌های سینمایی از زمان و راحت‌تر دنبال کنید داستانای پیچیده‌تری که بعضا توی فیلما و سریالا با استفاده از زمان اتفاق می‌افتن.

اسم سریال: تولو مانکیز (۱۲ Monkeys). سریال تموم شده، چهار فصل داره که از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ پخش شدن و شامل ۴۷ قسمت‌ان که اگه پشت سر هم ببینیدشون، نزدیک به ۳۴ ساعت طول خواهند کشید.

امتیاز تولو مانکیز در Rotten Tomatoes (راتن تومیتوز) از ۱۰۰، ۸۸ ـه و در IMDB (آی‌ام‌دی‌بی) از ۱۰، ۷٫۷٫ بازی‌گرای اصلیم ارون استنفورد (Aaron Stanford)، آماندا شول (Amanda Schull)، باربارا سوکوا (Barbara Sukowa)، امیلی همپشایر (Emily Hampshire)، کیرک آسوودو (Kirk Acevedo) و تاد استشویک (Todd Stashwick) هستن؛ که قطعا یه سریا رو اشتباه تلفظ کردم مثل همیشه. سازندگان و خالقین سریال هم دو نفرن به اسم ترویس فیکت (Travis Fickett) و تری ماتالاس (Terry Matalas).

 

یک پست دیگر هم بخوانید:  ۶ سریال علمی تخیلی که باید ببینید

 

توی فصل اول سریال، آینده‌ی بشر رو می‌بینیم در سال ۲۰۴۳ و می‌فهمیم که یه ویروسی اومده و اکثریت جمعیت آدما روی کره‌ی زمین رو به تدریج نابود کرده. و حالا که حدودا ۳۰ سال از اون ماجرا می‌گذره، یه عده می‌خوان در زمان برگردن به عقب و جلوی پخش شدن این ویروس رو بگیرن. و تقریبا تنها اطلاعاتی که دارن، اسم یه آدمه و یه گروه به اسم ارتش ۱۲ میمون -آرمی آو د تولو مانکیز- که این ویروسو در آزمایش‌گاه ساختن ظاهرا و در شهرهای مختلف پخش کردن.

یه نفر به اسم جیمز کول برمی‌گرده به گذشته. یه دکتر وایرولوژیست -که تخصص داره درمورد ویروسا در واقع- رو می‌بینه به اسم کاساندرا ریلی و ازش کمک می‌خواد. چون که پیام این دکتر در واقع باعث شده که این اطلاعات درمورد ویروس به آیندگان منتقل بشن. و در نتیجه، می‌رن پیش خودش که اطلاعات‌شونو کامل‌تر کنن.

تلاشای جیمز کول از این‌جا شروع می‌شن و در مسیر این تلاش‌ها، یه نفرو می‌بینه که در یک بیمارستان روانی بستریه به اسم جنیفر گوینز. و در آینده‌ی ما و حال جیمز کول هم کم‌کم کاراکتر کسی که سفر در زمان رو عملا راه انداخته به اسم کاتارینا جونز و به‌ترین دوست جیمز از دوران بچگی به اسم هوزه رمزی رو می‌بینیم. و باهاشون آشنا می‌شیم کم‌کم. بعدم البته یه کاراکتر دیگه هم به اینا اضافه می‌شه به اسم تئودور دیکن و همه‌ی این کاراکترا در کنار هم، کاراکترای اصلی‌ای هستن که داستان رو به جلو می‌برن.

در طول داستان -علاوه بر این کاراکترای اصلی- با یه سری کاراکتر جانبی هم -که بعضیاشون به شدت تاثیرگذار و قوی‌ان- و البته خود سفر در زمان و ماهیتش و قوانین خاصش در این سریال هم آشنا می‌شیم کم‌کم.

فصل اول سریال، یه مقدار ریتم کندی داره. و اگه از همون اول دوستش داشته باشید که به‌تون به شدت تبریک می‌گم چون فصلای بعدی کلی به‌تر می‌شن و حتی بیش‌تر از این لذت خواهید برد ازشون. ولی حتی اگه به نظرتون یه مقدار خسته‌کننده و ضعیف می‌آد فصل اول، توصیه‌م اینه که بی‌خیال کل سریال نشید. فصل اول رو یه جوری تحمل کنید و ببینید. و از اواخر این فصل خواهید دید که یواش یواش روند صعودی سریال شروع می‌شه.

فصل دو خیلی خیلی به‌تره نسبت به فصل اول به نظرم و کاراکترای اصلی خیلی توی نقش‌شون جا می‌افتن و به‌خصوص جیمز کول و جنیفر گوینز توی این فصل عالی‌ان.

فصل سه هم به روند صعودی سریال ادامه می‌ده عمدتا؛ به جز چند قسمت که -خیلی به نظرم- افت داشتن یه مقدار -سینوسی بودن- ولی در مجموع فصل به‌تریه.

سریال، کلا این روند صعودیش رو حفظ می‌کنه. و فصل چهار هم به‌ترین فصل سریاله. که در نهایت هم به یک پایان بسیار راضی‌کننده و عالی می‌رسه و یک پایان خیلی خوب به‌مون تحویل می‌ده.

 

یک پست دیگر هم بخوانید:  7 سریال کمدی که باید ببینید

 

یه نکته‌ی مهم اینه که برنامه‌ریزی کلی و داستان این سریال -با توجه به پیچیدگیای سفر در زمان- واقعا کم‌نقصه و باگ نداره و کاملا سیر منطقی و خوبی رو دنبال می‌کنه. و به نظرم کم‌تر سریالی رو می‌شه پیدا کرد که فصل اول یه سرنخ به‌تون بده و فصل چهار توضیح بده که اون سرنخ دقیقا چه معنایی داشته. ولی این اتفاق در تولو مانکیز رخ می‌ده. و داستان توی یه چهارچوب مشخصی روایت می‌شه که اولش برای ما -به عنوان بیننده- خیلی مشخص نیست ولی به آخرش که می‌رسه، هم ما می‌فهمیم قضیه چیه و هم به این پی می‌بریم که سریال چه‌قدر خوب اومده جلو و چه‌قدر برنامه داشته. و چه‌قدر دیمی نبوده روایتش، یه سری داستان همین‌طوری رندوم برامون روایت نکرده و کاملا برنامه داشته از همون اول.

و خب این -به‌خصوص وقتی با سفر در زمان مواجه‌ایم- خیلی نکته‌ی مثبت و مهمیه برای یه سریال.

داستان تولو مانکیز به هیچ وجه ساده و قابل حدس و یک‌نواخت نیست اصلا. ولی کاملا منطقی و سرراست و درسته در مجموع. و به همین خاطر می‌شه واقعا با صبر و حوصله دنبالش کرد و کاملا درکش کرد.

پایان سریال -همون‌طور که گفتم- عالیه. هم بازی‌گرا -به‌خصوص از فصل دو- و هم داستان‌ها و سیر رشد کاراکترها عالی‌ان. منطق داستان همیشه سر جاشه. با سفر در زمان هی باگ داستانو پر نمی‌کنه مثل خیلی از فیلما و سریالای مشابه. و کلا می‌تونم به شدت توصیه‌ش کنم.

به نظرم، به‌ترین سریال سفر در زمانی بود که تا حالا دیده بودم و یکی از به‌ترین سریال‌های ژانر علمی تخیلی محسوب می‌شه. که تا حد زیادی مغفول مونده و خیلیا ندیدنش و باهاش آشنا نیستن. شما از این خیلیا نباشید؛ به‌خصوص اگه به این ژانر علاقه دارید.

و دو تا نکته‌ی پایانی هم بگم و تموم کنیم این قسمت رو. اول این‌که یه فیلم هم داریم به اسم تولو مانکیز (۱۲ Monkeys) که در سال ۱۹۹۵ ساخته شده و بروس ویلیس و برد پیت توش بازی کردن. فیلم خوبیم هست، برد پیتم توش عالیه و به خاطر همین فیلم، اولین نامزدی اسکارش رو هم دریافت کرده در اون سال. ولی مشترکات این فیلم با سریال، فقط در یک سری کلیات و اسم‌هاست و نه چیز دیگه. کاراکترا کاملا متفاوت‌ان، داستان کاملا متفاوته و در نهایت، پایان داستان و نتیجه‌ای هم که به‌مون می‌ده در فیلم و سریال به شدت فرق دارن.

داستان سریال به نظرم خیلی مثبت‌تره، خیلی امیدبخش‌تره نسبت به فیلم. ضمن این‌که کاراکترا هم وقت دارن برای ساخته شدن و در نتیجه، جیمز کول سریال در نهایت خیلی دوست‌داشتنی‌تره و قابل‌ارتباط‌تره نسبت به جیمز کول فیلم مثلا.

و اصلا تا جایی که من می‌دونم، سریال با یه اسم دیگه اصلا شروع شده ایده و داستانش و در مراحل بعدی تصمیم گرفتن که بی‌آن از داستان اولیه و کاراکترای فیلم تولو مانکیز به عنوان یه پایه استفاده کنن. و کلا تاکید می‌کنم که فیلم و سریال خیلی متفاوت‌ان.

 

یک پست دیگر هم بخوانید:  8 سریال پلیسی جنایی که باید ببینید

 

و نکته‌ی دومم اینه که تولو مانکیز از معدود سریال‌هاییه که اکثر کاراکترای اصلیش زن‌ان ولی درگیر شعارزدگی و کلیشه‌های مسخره به اسم قدرت‌بخشی زنان و مواردی مثل این نمی‌شه اصلا. داستان سریال خیلی عادی جلو می‌ره، همه چی آرومه، هر دقیقه نمی‌زنن تو سرتون که تعداد کاراکترای زن زیادن و زنا قدرت‌مندن و فلان.

و به نظرم این نکته، هم برای بیننده‌های زن مثبته -چون توی این ژانر، معمولا کاراکترای قوی شبیه خودشون خیلی کم می‌بینن- و هم برای بیننده‌های مرد مثبته -چون که تو یه فضای غیرشعاری، می‌بینن که خبر خاصی نیست و لازم نیست درمورد مرد یا زن بودن هر کاراکتری تا حد مرگ بحث کرد- و در نهایت این داستان خوبه که حرف اول و آخرو می‌زنه، نه جنسیت کاراکترا.

در نهایت یه بار دیگه تکرار می‌کنم که سریال تولو مانکیز به تمام طرف‌دارای ژانر علمی تخیلی و ساب‌ژانر سفر در زمان به شدت توصیه می‌شه. و مطمئن‌ام که از کاراکترای باحالش، از شهامت کسی و جیمز، از رفاقت جیمز و رمزی و از اشاره‌های ادامه‌دار جنیفر به دیالوگای به‌ترین فیلمای تاریخ سینما -یه سری از به‌ترین فیلمای تاریخ سینما- قطعا لذت خواهید برد. کاراکترا عالی‌ان و داستانی که این کاراکترها رو به هم وصل می‌کنه هم واقعا عالیه.

از این‌که تا این‌جای کار با من هم‌راه بودید و اپیزود رو گوش کردید، ازتون ممنون‌ام. اگه این قسمت و کلیت پادکست چی ببینم به نظرتون مفید و به‌دردبخوره، لایک و شِیر و ری‌ویو گذاشتن توی اپل پادکستز و معرفیش به دیگران یادتون نره. و تا قسمت بعدی و معرفی یه سریال یا یه فیلم دیگه، عزت زیاد.

[موسیقی تیتراژ]


به دیگران هم برسانید