…میپرستمش!
اگر خدا کسیست که آن چشمان جادویی که هر روز هزار رنگ جدید را میشود در آنها دید،
آن لبهای به رنگ انار و آن گیسوان به رنگ پر زاغ را آفریده،
او را میپرستم…
آری،
خدای من یگانه است و بیهمتا؛
خدایی که جز زیبایی مطلق نیست و جز زیبایی نمیآفریند
خدایی که من میپرستم -به همان اندازه که خدای من و تو- خدای پلنگها و لکلکها و مورچهها هم هست
خدای من خدای روزهای بارانیست، خدای رنگینکمان، خدای درختان سپیدار
خدای من انسان را خونخوار و جنگجو نیافریده
خدای من، خدای صلح است و عشق است و آشتی؛
خدای گفتگوست و راستی
خدای من این نیست که میگویند!
خدای من هر موجودی را حق حیات داده و هر انسانی را حق بیان
خدای من، خدای آزادیست؛
خدای کلمات، خدای قلم…
خدای من حسی دارد شبیه یک استکان چای در برف!
شبیه یک بوسهی ناگهان!
شبیه یک آرمان…
ای مردم!
خدای من این نیست که میگویند…
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
قوریها منجی جهان خواهند شد
من یک تئوری جدید دارم. فکر میکنم اگر بشود آدمها را دو به دو کنار هم نشاند و بهشان یک قوری چای داد، وضع دنیا عالی خواهد شد...
چطور به یک نویسندهی خیلی بزرگ تبدیل شویم: راهنمای عملی در ۷ مرحله
چند پست با مضمون «همهی ایرانیا خیلی بیفرهنگان» روی پروفایلمان بگذاریم. سلفی در کافه هم مفید است؛ بهخصوص اگر سیگار به دست باشد...
تو تاریخ ادبیات جهانی
لبهایت سرآغاز تمام داستانهای عاشقانه و چشمانت روایتگر تمام تراژدیها. تو تاریخ ادبیات جهانی و من شاعر تازهکاری که حتی...