من یک درونگرا هستم. این را همین ابتدای کار گفتم تا بدانید انگیزهی اصلی من از نوشتن یادداشتهایی با مضمون درونگرایی در وبلاگام، به اشتراک گذاشتن تجربههای شخصیام در این مورد است.
اما درونگرا یعنی چه؟
درونگراها کسانی هستند که ترجیح میدهند انرژی اجتماعیشان را صرف یک گروه کوچک از کسانی بکنند که واقعا برای آنها مهماند. آنها نشستن و چای نوشیدن با یک دوست قدیمی را به شرکت در یک مهمانی بزرگ پر از افراد غریبه ترجیح میدهند، قبل از حرف زدن خوب فکر میکنند و قبل از تصمیمگیری جوانب مختلف قضیه را میسنجند.
درونگراها از تنهاییشان لذت میبرند و بالاترین سطح از انرژی را وقتی حس میکنند که عمیقا روی مسئلهای که برایشان مهم است، تمرکز کرده باشند. آنها در فضاهایی که محرکهای مختلف و متعددی دارند (مثلا پرسروصدا یا پر از افراد مختلف هستند) سریعا خسته و کلافه میشوند. درونگراها همیشه دنبال فضاهای خلوت، ساکت و زیبا هستند. زندگی آنها به جای بیرون، از درون فعال است.
اگر بخش عمدهی این خصوصیات را در خود میبینید، شما هم یک درونگرا هستید.
خب این بد است یا خوب؟
به هیچکس اجازه ندهید به شما بگوید که چون ساکت و آراماید چیزی برای ارائه ندارید. تعداد زیادی از رهبران بزرگ دنیای سیاست و علم و تکنولوژی در طول تاریخ، درونگرا بوده و هستند. پس دفعهی بعد که کسی در این باره به شما خرده گرفت، از او بخواهید بعد از اینکه از بیل گیتز موفقتر شد بیاید و حرفاش را بزند!
اگر خصوصیات شخصیتی خودتان را به خوبی بشناسید و انرژیتان را صرف مبارزه با آنها نکنید، قطعا میتوانید فرد موفقی باشید.
درونگرا یا خجالتی؟
خیلی از مردم درونگرا بودن را با خجالتی بودن یکی میکنند. در حالی که این دو حالت شخصیتی فقط چند نقطهی اشتراک دارند و به هیچ وجه مترادف هم نیستند.
خجالت، ترس از قضاوت دیگران است و با درونگرا بودن فرق زیادی دارد.
پس اگر فردی مثل من سرش را پایین انداخته و غرق در تفکر است و با فرد بغلدستی حرف نمیزند، سریعا انگ “افسرده” یا “خجالتی” به او نزنید. مطمئن باشید فرد درونگرایی که خودش را میشناسد از مقایسه شدناش با یک فرد خجالتی یا افسرده عصبانی خواهد شد.
نقطهی مشترک خجالتی و درونگرا کجاست؟
هردو در مواقعی ترجیح میدهند ساکت بمانند و در جامعهی ما نسبت به هر دو تبعیض وجود دارد. اگر یک فرد درونگرا باشید و تلاش کنید وارد بازار کار شوید، حرف من را هنگام مصاحبههای شغلی و -در مراحل بعد- جلسههای اداری بیشتر درک خواهید کرد.
در جامعهای که شخصیت غالب و به اصطلاح “آلفا” بودن ارزش است، خجالتیها و درونگراها به یک اندازه مورد تبعیض قرار میگیرند.
هدف از نوشتن این مطالب چیست؟
همانطور که در سطر اول گفتم، قرار است از تجربههای شخصیام بنویسم و از درونگرا بودن. امیدوارم این مطالب بتوانند به درونگراهای دیگر کمک کنند تا ویژگیهای شخصیتی خود را بهتر بشناسند و دیگر انرژی باارزش خود را صرف مبارزه با نقاط قوتی که از سوی دیگران به عنوان نقطه ضعف معرفی شدهاند، نکنند.
نظر شما چیست؟
فکر میکنید درونگرا هستید یا برونگرا؟ برخورد عموم مردن با تیپ شخصیتی شما چگونه است؟
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
کی مهمانی برویم، کی خانه بمانیم: راهنمای تصمیمگیری برای درونگراها
در این پست، یک راه منطقی و بیطرفانه برای تصمیمگیری درمورد پذیرش یا رد کردن هر دعوت (رفتن یا نرفتن به هر مهمانی) در اختیارتان گذاشتهام تا راحت و بدون عذاب وجدان تصمیم بگیرید.
دخترها حق نه گفتن دارند و پسرها حق ناپدید شدن
در این پست، از دوست ماندن با کسی که به او علاقهمندیم -و بهمان نه گفته- بدون شکلگیری رابطهی عاطفی حرف زدهام و اینکه چرا اتفاق خوبی نیست.
چهطور وارد رابطه شویم اما مستقل بمانیم
چیزی که میتواند ضامن شاد بودن شخص ما و سلامت رابطهمان در آینده باشد، شکل خاصی از مستقل ماندن است. در این پست از راههای مستقل ماندن بعد از ورود به رابطه صحبت کردهام.