این متن را بعد از تماشای قسمت هفتم از فصل اول سریال آقای ربات (“Mr. Robot“) نوشتهام.
کمی درمورد خود سریال:
کمتر از دو ماه از شروع پخش سریال “آقای ربات” در شبکهی USA که زندگی “اِلیوت آلدرسون” -یک هکر جوان- را دنبال میکند میگذرد. الیوت همه چیز و همه کس را هک میکند و دنیا را مثل کُد میبیند.
داستان از شروع آشنایی الیوت با یک گروه هکر که میخواهند دنیا را عوض کنند شروع میشود. رهبری این گروه را یک شخصیت بسیار معماگونه و به گفتهی خودش دیوانه بر عهده دارد.
چیزی که باید درمورد این سریال بدانید این است که در نگاه اول تمام روند در “آشوب مطلق” میگذرد. تقریبا هیچ چیز قابل پیشبینی نیست و انگار چند نفر به صورت تصادفی کنار هم نشستهاند و یک سری اتفاقات را به صورت تصادفی نوشتهاند تا تبدیل به یک سریال شود.
گاهی و برای چند دقیقه یک کاراکتر حاشیهای کاملا در مرکز داستان قرار میگیرد، گاهی الیوت با بیننده حرف میزند، گاهی هم یک نفر همینطوری میمیرد! بله، به همین سادگی…
نمیخواهم درمورد جزئیات سریال چیز بیشتری بگویم و اگر بخواهم هم نمیتوانم از تمام داستانها و اتفاقات این هفت قسمت بنویسم ولی کسانی که میخواهند داستان زندگی تنها و افسردهی یک هکر با کمی چاشنی “آنارشیسم” را ببینند، میتوانند از بازی بسیار خوب “Rami Malek” هم لذت ببرند.
چیزی که توجه مرا جلب کرد: (در اینجا ناچارا بخشهایی از داستان را لو دادهام. اگر میخواهید سریال را تماشا کنید، بهتر است باقی متن را پس از تماشای قسمت هفتم بخوانید.)
یکی از شخصیتهای نسبتا اصلی سریال که بالاخره داشت اِلیوت را از تنهایی مطلق نجات میداد، در انتهای قسمت قبل برای همیشه از سریال خارج شد. در طول داستان خیلی او را ندیده بودیم و از بکگراند کاراکترش خیلی خبر نداشتیم. اما در ابتدای این قسمت (قسمت هفتم) چند دقیقه از شروع آشنایی او و الیوت به نمایش درآمد و همین چند دقیقه در عین سادگی اینقدر زیبا و دوستداشتنی بود که دلم برای کاراکتر “شِیلا” تنگ شد. ضمنا دلیل عذاب وجدان الیوت که قبلا بیان شده بود در این قسمت با مهارت خاصی روایت شد. (البته همراه با سادگی که جزء تقریبا همیشگی این سریال است.)
بعد از دیدن این چند دقیقه، دلم بدجوری گرفت. سریال به خوبی نشان داده بود که “تا کسی و چیزی هست، قدرش را نمیدانیم”.
چقدر واقعی، زیبا و تلخ…
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
معرفی فیلم منچستر بای د سی (Manchester by the Sea)
اگر میخواهید با این فیلم درام از کنت لونرگان بیشتر آشنا شوید، میتوانید پادکست معرفی فیلم مولان روژ را اینجا بشنوید.
تسلیم! (درمورد سریال Knick)
همین چند ثانیه به راحتی حس ناتوانی، استیصال و تسلیم را به بیننده منتقل میکنند و او را به همذاتپنداری کامل با قهرمان سریال میرسانند.
روز سینما و ماراتنهای سینمایی
امروز روز سینماست و به همین مناسبت میخواهم چند مجموعه فیلم به شما معرفی کنم که مثل من ماراتنهای سینمایی بگذارید و از آنها لذت ببرید.