فکر میکنم فوتبال حدود سال ۲۰۰۶ برایم تمام شد. زیدان از آخرین بازیکنانی بود که شخصیت داشتند و برایم دوستداشتنی بودند. کسانی که فوتبال را با آنها شناخته بودم.
البته هنوز هم تک بازیکنانی هستند که بوی فوتبال تماشایی قدیم را دارند ولی اینقدر تعدادشان کم است که به روشن کردن تلویزیون و تحمل گزارشها و تحلیلهای عموما مسخرهی شبکهی سه نمیارزد. حداقل برای من که اینطور است. (همین چند نفر هم در آستانهی خداحافظیاند.)
این روزها همه یا طرفدار لیونل مسی هستند یا کریستیانو رونالدو ولی -با عرض معذرت از این “همه”- من از هردوشان بدم میآید. زیدان را یادتان هست!؟ یا رونالدینیو یا فن نیستلروی و… را!؟ وقتی دریبل میزدند، وقتی گل میزدند و حتی وقتی میدویدند یا از کلافگی قیافه میگرفتند برای بینندهای که داشت تلویزیون را میدید جذاب بودند.
برای یک لحظه تصویر دریبل زدن زیدان را بگذارید کنار تصویر مشابه از مسی یا رونالدو. زیدان با آرامش و شخصیت خاصش داشت کاری میکرد که از انجامش لذت میبرد، این لذت را هم حریف احساس میکرد و هم بینندهی تلویزیونی. رونالدو و مسی اما انگار دریبل میزنند که دریبل زده باشند. همین!
دریبلخوردههای زیدان به او احترام میگذاشتند ولی خیلی از دریبلخوردههای مسی و رونالدو این دو نفر متنفرند!
همین چند روز پیش یکی از دوستان یک ویدئو از مسی نشانم داد. هردو یک چیز را میدیدیم ولی او خوشحال بود و به خودش و بازیکن مورد علاقهاش افتخار میکرد و من عصبانی بودم!
هیچ کاریزما و هیچ زیبایی خاصی در آن حرکت نمیدیدم. احتمالا ویدئوی بازی چند بچه با توپ پلاستیکی در خیابان برایم جذابتر میبود.
مسی و رونالدو برایم حکم رباتهایی را دارند که کمی پیشرفتهتر از باقی رباتها هستند و به همین خاطر به خودشان مطمئنند و به بازیشان میبالند.
این فوتبال برای من تماشا ندارد…
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
چند خط برای یک دوست
رفیق! هرکسی نداند، تو که خوب میدانی به زبان آوردن احساسات گاهی چهقدر سخت میشود. پس برایت مینویسم...
چه رسمهایی که میآیند…
...واقعا مانده بودم که چه واکنشی مناسب دیدن این صحنه است. فقط میدانستم که رسوم جدید -و به نظر من- عجیبتر و بعضا تاسفآورتری در راهاند.
خدای من این نیست…
خدای من کسیست که آن چشمان جادویی که هر روز هزار رنگ جدید را میشود در آنها دید، آن لبهای به رنگ انار و آن گیسوان به رنگ پر زاغ را آفریده.