در این پست از فیلم یک نبرد شخصی (به زبان اصلی A Private War) خواهم گفت. چند پاراگراف اول، داستان فیلم را لو نمیدهند. اما اگر قرار است آن را ببینید، بهتر است قسمت بعد از اخطار لو رفتن داستان را نخوانید.
یک توضیح: نمیدانم سایتهای فارسی نام این فیلم را چهطور ترجمه خواهند کرد یا اینکه -به دلیل ربط پیدا کردن داستان به سوریه- اصلا از آن حرف خواهند زد یا نه، اما من -بعد از خواندن مقالهای که فیلمنامه براساس آن نوشته شده و البته دیدن خود فیلم- ترجیح دادم war را به نبرد ترجمه کنم. چون فکر میکنم تصویری که کلمات جنگ و نبرد در ذهن فارسیزبانان ایجاد میکنند با هم متفاوت است. و کلمهی نبرد درمورد ماری کُلوین درستتر به نظر میرسد.
درمورد فیلم یک نبرد شخصی
فیلم یک نبرد شخصی یا همان A Private War داستان زندگی حرفهای ماری کلوین (Marie Colvin) را روایت میکند. (یک داستان کاملا واقعی) کلوین یک ژورنالیست آمریکایی بود که در روزنامهی ساندِیتایمز لندن، ناآرامیها و جنگها و درگیریها در کشورهای مختلف را پوشش میداد. تلاش برای پوشش اخبار جنگ، او را به کشورهای مختلفی از جمله فلسطین، لبنان، لیبی، چچن، کوزوو، سیرالئون، زیمبابوه، سریلانکا، تیمور شرقی و… کشاند.
او بیش از هر چیز به خاطر مصاحبههایش با یاسر عرفات و ساخت مستندی درمورد او برای بیبیسی معروف بود و البته چشمبندی که به سبک دزدهای دریایی در افسانهها به چشم چپش میبست؛ چشمبندی که یادگار یک نارنجک در جریان پوشش اخبار جنگ داخلی سریلانکا بود.
اما هرکسی که از نزیک کلوین را میشناخت، بیش از هر چیز تحت تاثیر شخصیت محکم او بود. شخصیتی که به خوبی در مقالهی منبع فیلمنامه و خود فیلم به تصویر کشیده شده است. نکتهی جالب این است که شخصیت کلوین با تصوری که براساس فیلمهای دیگر در ذهن خیلیها ایجاد شده، تفاوت زیادی دارد. نه خبرنگار جنگ بودن، یک کار شجاعانه است و نه خود خبرنگار یک ابرقهرمان عاشق خطر کردن.
همان دقایق اول فیلم داشتم فکر میکردم که چه فکری باعث میشود یک نفر خبرنگار جنگ شود و سیاهترین لحظههای بشر را برای دیگران توصیف کند. با خودم گفتم، خبرنگاران جنگ باید شدیدا به انسانیت معتقد باشند. حدودا یک ساعت از شروع فیلم گذشته بود که یک نقل قول مستقیم از ماری کلوین، فکر اولیهی من را تایید کرد:
«با پوشش دادن جنگ، واقعا میتوانیم تغییری ایجاد کنیم؟ دشواری اصلی این است که به اندازهی کافی به انسانیت ایمان داشته باشی. که باور داشته باشی وقتی داستانت به دیگران میرسد، آنها هم به اندازهی کافی اهمیت خواهند داد.»
شاید سبک روایت فیلم کمی متفاوت به نظر برسد. اما من فکر میکنم فیلمی که زندگی یک ژورنالیست را به تصویر کشیده، باید ژورنالیستی باشد. مگر ژورنالیسم چیز دیگری جز روایت بریدههایی از زندگی افراد است؟ فیلم در به تصویر کشیدن بریدههای مهمی از زندگی کلوین موفق بوده. احتمالا اگر خود او هم فیلم را میدید، بر آن مهر تایید میزد.

جنبههای دیگر فیلم
از میان اسمهایی که در تیتراژ پایانی فیلم جلوی چشمها رژه میروند، احتمالا فقط اسم بازیگر اصلی برایتان آشنا باشد. برای من که همینطور بود. روزاموند پارک قبلا هم نشان داده که میتواند نقشهای متفاوت را به خوبی بازی کند. بازی او در این فیلم هم واقعا خوب است. به جز او، فیلمنامه و تدوین خوب هم در شکل فیلم نقش اساسی داشتهاند. اما میشود گفت که باقی چیزها هم معمولی ولی مناسباند؛ موسیقی، کارگردانی و…
شخصیت کلوین با تصوری که براساس فیلمهای دیگر در ذهن خیلیها ایجاد شده، تفاوت زیادی دارد. نه خبرنگار جنگ بودن، یک کار شجاعانه است و نه خود خبرنگار یک ابرقهرمان عاشق خطر کردن.
اخطار لو رفتن داستان: اگر میخواهید فیلم را تماشا کنید، توصیه میکنم بخش بعدی را نخوانید.
یک نبرد شخصی: داستانی واقعی
همانطور که گفتم، ماری کلوین یک ژورنالیست واقعیست که چندین جایزهی بینالمللی هم برده و داستان فیلم هم کاملا براساس واقعیت است. در واقع میشود تعداد زیادی از نقل قولهای مستقیم و بازسازی صحنههای واقعی ضبطشده را در فیلم پیدا کرد. در نتیجه اگر در سال ۲۰۱۲ -و از ابتدای جنگ داخلی- اخبار سوریه را دنبال میکردید یا خبر هفتهی قبل مربوط به رای دادگاه آمریکایی درمورد کلوین را شنیده باشید، میدانید که داستان به کجا ختم میشود.
دولت سوریه حمله به غیرنظامیان را شروع میکند و تمام قوانین پذیرفتهشدهی مناطق جنگی را زیر پا میگذارد. حمص نه برای صلیب سرخ امن است و نه برای خبرنگاران جنگی. خبرنگاران خارجی که در منطقهی باباعمرو (بخوانید عَمْرْ) بودند، با شروع بمباران از منطقه خارج میشوند. اما کلوین میگوید که باید داستان مردم بیپناه را به گوش همه برساند. او و عکاسش (پل کانروی) در منطقه میمانند. (به همراه چند نفر دیگر)
در چند ساعت آخر، کلوین با سیانان مصاحبه میکند و از دروغ بشار اسد و وضعیت غیرنظامیان در منطقه میگوید. و این آخرین داستانیست که کلوین تعریف میکند. بمبهای دولت سوریه، کلوین و یک عکاس فرانسوی (رمی اوچلیک) را میکشند و دنیای ژورنالیسم یکی از بزرگترین خبرنگاران جنگ را از دست میدهد.
اما همین چند روز پیش، دادگاهی در آمریکا دولت بشار اسد را مسئول مستقیم قتل ماری کلوین دانست و آن را به پرداخت ۳۰۲ میلیون دلار به خانوادهی کلوین محکوم کرد.
حرف آخر
اصولا تماشای فیلمهایی که براساس واقعیت ساخته شدهاند و میدانی که قرار است چهطور تمام شوند، همیشه جذاب نیست. اما همانقدر که تماشای فیلمی مثل The Post را به اهالی رسانه توصیه میکردم (با اینکه واقعا فیلم شاهکاری نبود) فکر میکنم هرکسی که به ژورنالیسم علاقه دارد یا تصور خاصی درمورد پوشش خبری جنگ در ذهن دارد، باید فیلم یک نبرد شخصی را ببیند.
زندگی افرادی مثل ماری کلوین، اهمیت حقیقت و نقش ژورنالیستها و رسانهها در روشن کردن آن را کاملا به بیننده نشان میدهد. اگر همهی جنبههای دیگر فیلم را هم کنار بگذاریم، همین نکته به تنهایی ارزش دیدن دارد.
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
بعد از سی سال: چرا هر آدم زندهای باید انجمن شاعران مرده را ببیند؟
در سی سالگی فیلم، از انجمن شاعران مرده و پیام الهامبخشش گفتهام و اینکه چرا یک اثر کلاسیک است و همه باید آن را ببینند.
۶ سریال علمی تخیلی که باید ببینید
در این پست، ۶ سریال علمی تخیلی محبوب خودم را -بدون هیچ ترتیب خاصی- معرفی کردهام. اگر طرفدار این ژانر هستید، لیست را از دست ندهید!
دنیای شیرین کمرون کرو
اگر اهل فیلم باشید احتمالا نام نویسنده و کارگردان برندهی اسکار، "کمرون کرو" (Cameron Crowe) را شنیدهاید. فیلمهای او معمولا درام هستند.