اگه فیلم و سریال تینیجری دوست دارید، این قسمت برای شماست. چون اختصاصش دادم به معرفی یکی از جذاب‌ترین و طولانی‌ترین سریالای تینیجری یعنی One Tree Hill.

 

اگه اهل تماشای فیلم و سریال‌اید، من رو در شبکه‌های اجتماعی یا یوتیوب یا پادگیر مورد علاقه‌تون دنبال کنید و منتظر قسمت‌های بعد باشید.

توییتر پادکست چی ببینم | توییتر حامد | اینستاگرام حامد | لینکدین حامد | کانال تلگرام | کانال یوتیوب

صفحه‌ی پادکست در anchor | در google podcasts | در apple podcasts | در spotify | در castbox

 

بشنوید

روی یکی از پلیرها کلیک کنید.

 

متن پیاده‌شده‌ی صدای این قسمت:

سلام، من حامد درخشانی هستم و شما دارید پادکست چی ببینم رو می‌شنوید. این قسمت: پدر سریالای تینیجری.

[موسیقی تیتراژ]

طی سال‌های اخیر، فیلم و سریال تینیجری تبدیل شده برای خودش به یه ژانر که بیش از هر چیزی شامل درامه و بعدش یه مقدار کمدی و بعضا یه مقدارم اکشن و وحشت و چیزای دیگه.

اما این‌که سریالای این مدلی طی یکی دو دهه‌ی اخیر این‌قدر زیاد شدن، اتفاقیه که رخ دادنش مدیون چند تا سریاله. و توی این قسمت، یکی از این سریالا رو به‌تون معرفی خواهم کرد. پس اگه سریالای این مدلی رو دوست دارید، حتما تا آخر گوش کنید و بعد، نظرتونو برام توی سایتم -به آدرس Hamed.Media- یا یکی از پادگیرا یا حتی کانال یوتیوب بنویسید و برام ری‌ویو بذارید.

 

یک پست دیگر هم بخوانید:  ۶ سریال علمی تخیلی که باید ببینید

 

و اما سریالی که می‌خوام درموردش حرف بزنم: وان تری هیل (One Tree Hill). این سریال، ۹ فصل و ۱۸۷ اپیزود داره که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۲ پخش شدن و تماشای همه‌شون -پشت سر هم- بیش از ۱۳۲ ساعت طول می‌کشه.

امتیاز سریال در IMDB (آی‌ام‌دی‌بی) از ۱۰، ۷٫۷ ـه ولی در Rotten Tomatoes (راتن تومیتوز) تمام فصلا امتیاز ندارن و در نتیجه، میانگینی وجود نداره که بخوام به‌تون بگم.

خالق سریال، مارک شوانه (Mark Schwahn) و از بازی‌گراش می‌تونم به جیمز لفرتی (James Lafferty) و بتنی جوی (Bethany Joy) و سوفیا بوش (Sophia Bush) اشاره کنم و بعد از اینا، چد مایکل موری (Chad Michael Murray) و هیلاری برتون (Hilarie Burton) رو هم داریم که تا یه جایی از سریال از کاراکترای اصلی‌ان ولی بعدا به حاشیه می‌رن.

اما قبل از توضیح درمورد خود سریال، شاید بخواید بپرسید که چرا به وان تری هیل می‌گم پدر سریالای تینیجری. حتی اگه این‌جور سریالا رو زیاد تماشا کرده باشید، ممکنه بگید که وان تری هیل نه قدیمی‌ترین سریال این ژانره و نه حتی محبوب‌ترینش. و خب همه‌ی این حرفا کم‌وبیش درست‌ان. ولی وان تری هیل، از چند جهت مهم و متفاوته.

اول این‌که توی تلویزیون وارنر برادرز شروع شده، بعد از چند فصل اومده روی سی‌دبلیو (CW)، یه بار نصف کاراکترای اصلی‌شو از داستان خارج کرده و کاراکترای جدید آورده. و با همه‌ی اینا، ۹ فصل ادامه پیدا کرده و داستانش رو تموم کرده. کم‌تر سریالی می‌تونست با این شرایط، این‌طوری بره جلو.

دوم این‌که اکثر سریالای تینیجری یه سری کلیشه‌ها رو هی تکرار می‌کنن و بعضی وقتا واقعا خسته‌کننده می‌شن؛ به‌خصوص برای پسرا. ولی وان تری هیل -با این‌که از این تکرارا و کلیشه‌ها در امان نیست، ولی- یه سری چیزای تازه و متفاوت هم داره. مثلا جنبه‌ی ورزشی قضیه که خیلی پررنگه تو سریال و می‌تونم بگم که بسکت‌بال برای خودش یه کاراکتره توی سریال و خیلی مهمه. و یه نقش یه کم کم‌رنگ‌تر ولی مشابه رو هم موسیقی و هنر توی سریال داره. کاراکترای اصلی‌مون خیلی با این چیزا درگیرن -در کنار اتفاقای عادی زندگی‌شون- و در نتیجه خیلی پررنگ‌ان این موارد توی سریال.

و سوم، وان تری هیل یکی از سریالایی بود که باعث شد سی‌دبلیو بفهمه این ژانر چه‌قدر می‌تونه محبوب و پرطرف‌دار باشه. و به نظر من خیلی راه‌گشا بود برای سریالایی مثل گاسیپ گرل (Gossip Girl) و ومپایر دایریز (Vampire Diaries) و پریتی لیتل لایرز (Pretty Little Liars) و حتی ریوردیل (Riverdale) و امثالهم.

مجموع این دلایل در کنار علاقه‌ی شخصی من به این سریال، باعث می‌شن که بهش بگم پدر سریالای تینیجری. اگه موافق نیستید، می‌تونید کامنت بذارید. شاید یه بحثیم درموردش کردیم.

و اما درمورد خود سریال…

 

یک پست دیگر هم بخوانید:  7 سریال کمدی که باید ببینید

 

داستان‌مون با دو تا برادر ناتنی شروع می‌شه که پدرشون یکیه. و این پدره یه جورایی شخصیت منفی سریاله؛ حداقل توی چند فصل از سریال. و این دو تا برادر، باهم بزرگ نشدن. و الانم که زندگیاشون یه جورایی به هم برخورد کرده -به وسیله‌ی بسکت‌بالی که بازی می‌کنن هردو- باهم خوب نیستن و دائما درگیرن.

در کنار این دو تا برادر، یه سری کاراکتر باحال دیگه هم داریم که همگی باهم تو یه دبیرستان‌ان و تو یه شهر به اسم تری هیل زندگی می‌کنن.

مثل باقی سریالای تینیجری، کلی روابط عاشقانه داریم و مثلث و مربع عشقی و از این‌جور چیزا. و بعد از یه مدت، کم‌کم نقاشیای یکی از شخصیتا و موسیقی یکی دیگه از شخصیتای سریال هم توی داستان پررنگ می‌شن. و همه‌ی اینا، داستانای جالبی با خودشون می‌آرن.

سریال -تو یه سری از قوی‌ترین اپیزوداش- به مسائل خیلی مهمی می‌پردازه؛ مسائلی که به‌خصوص برای جامعه‌ی جوون آمریکا مهم‌ان. حداقل موقع پخش سریال مهم بودن. ولی خیلیاشون برای ما -به عنوان مخاطب ایرانی- هم، قابل درک و بعضا به شدت ملموس و جالب‌ان. قطعا با بعضی از اتفاقا و داستانا به شدت ارتباط برقرار خواهید کرد.

یه نکته‌ی جالب دیگه درمورد وان تری هیل، اینه که می‌شه گفت سه تا پایان داره. که به نظر من هر سه تا واقعا خوب و راضی‌کننده‌ان. یه بار آخر فصل چهارم و با تموم شدن دبیرستان، داستان شخصیتا یه جورایی تموم می‌شه و آینده‌شون باز می‌مونه؛ با رویاها و نقشه‌هایی که دارن. یه بار آخر فصل شیش، که یه سری اتفاق مهم برای چند تا از شخصیتای اصلی می‌افته و دوباره یه نقطه‌ی عطفی می‌بینیم توی مسیر زندگی و کار شخصیتای اصلی‌مون. و یه بارم آخر فصل نهم که واقعا داستان تموم می‌شه و خوبم تموم می‌شه برای شخصیتای باقی‌مونده توی سریال.

فکر می‌کنم که هر سه بارم اگر سریال واقعا تموم می‌شد و ادامه پیدا نمی‌کرد، مشکلی نبود و پایان راضی‌کننده و خوبی داشتیم. و خود این مسئله -یعنی هنر تموم کردن بخشای مختلف یه داستان و بستن یه فصل از زندگی کاراکترایی که بیننده چند ساله داره باهاشون زندگی می‌کنه- هنریه که همه‌ی سریالا ندارن. و نکته‌ی بسیار مثبتیه از نظر من.

یه نکته‌ی جذاب دیگه درمورد وان تری هیل -که البته یکی دو بار گذرا بهش اشاره کردم- موسیقی سریاله. موسیقی بخش بزرگی از سریاله و رو داستان‌مون خیلی تاثیر می‌ذاره در بخش‌های مختلف سریال. و چندین خواننده و موزیسین حرفه‌ای هم توی بخشای مختلف سریال می‌آن و بعضا حتی نقش یه کاراکترم بازی می‌کنن -بعضا نقش خودشونه، بعضا نقش یه کاراکترو بازی می‌کنن- و هی آهنگای مختلفی هم ازشون می‌شنویم.

و علاوه بر اینا، باقی موسیقی انتخابی سریالم باحاله؛ به‌خصوص با استانداردای اون موقع و به نظرم به طور کلی از موسیقی سریال لذت خواهید برد.

در نهایت، آخرین دلایلی که برای دیدن سریال می‌تونم به‌تون ارائه بدم، یکی اینه که یکی دو تا از به‌ترین زوج‌های رمانتیک سریالی رو به‌تون معرفی خواهد کرد؛ به‌خصوص نیتن و هیلی خیلی باحال‌ان، خیلی جذاب‌ان و بعضی جاها خیلی تاثیرگذارن. و می‌تونن مدت‌ها در یادتون بمونن این کاراکترها و اتفاقاتی که بین‌شون می‌افته و رابطه‌ای که دارن.

و دوم این‌که فصل سوم -فصل سه‌ی سریال- شامل چند قسمته که از همه لحاظ واقعا قوی و خارق‌العاده‌ان و به شدت تاثیرگذار. البته با این هشدار که می‌تونن به شدت ناراحت‌کننده و غم‌انگیز هم باشن.

خلاصه این‌که اگه سریال تینیجری و درام رمانتیک دوست دارید، اگه بسکت‌بال دوست دارید، اگه موسیقی خارجی زیاد گوش می‌دید در ژانرهای مختلف، این سریال رو حتما ببینید.

 

یک پست دیگر هم بخوانید:  8 سریال پلیسی جنایی که باید ببینید

 

ولی قبل از این‌که بحثو ببندم، دو تا اخطارم می‌خوام این آخر کار به‌تون بدم. اول این‌که این سریالو تا آخر فصل شیش کاملا توصیه می‌کنم؛ سرگرم‌کننده و جذابه. و اگه دنبال سریالی تو این سبک باشید، قطعا از تماشای این شش فصل لذت خواهید برد. ولی سه فصل آخر -که یه سری از کاراکترا از داستان خارج شدن و یه سری کاراکتر جدید می‌آن وارد داستان می‌شن- سریال واقعا یه بخشی از جذابیتش رو از دست می‌ده و ضعیف‌تر می‌شه.

و یه مشکلی که از اول بود ولی کم‌رنگ‌تر بود، تو این سه فصل آخر خیلی جدی‌تر می‌شه. و اون، تلاش سریال برای جذب بیننده با اتفاقات غیرمنطقی و محیرالعقول و در کنار این، تکرار یه سری از این اتفاقایی که قبلا امتحان شدن و جواب دادن و برای بیننده جذاب بودنه.

یعنی توی این سه فصل آخر، یه سری داستانا و اتفاقا هی با تغییرات کم تکرار می‌شن. و یه سری اتفاقات غیرمنطقی و مسخره هم داریم که گرچه در فصول قبلی هم بودن، ولی این‌جا یه مقدار بیش‌تر به چشم می‌آن. و کلا یه مقدار ضعیف‌تره سریال. در نتیجه حتی ممکنه بخواید از آخر فصل شیش مستقیم برید سراغ آخر فصل ۹ و پایان داستان رو ببینید.

فکر کنم دیگه هر چیزی که برای انتخاب لازم داشتیدو به‌تون گفتم و دیگه خودتون می‌تونید -درمورد دیدن یا ندیدن این سریال- تصمیم‌تون رو بگیرید.

از این‌که تا انتهای این اپیزود با من هم‌راه بودید، ازتون ممنون‌ام. اگر فکر می‌کنید که این اپیزود -و کلا پادکست چی ببینم- پادکست جالب و به‌دردبخوریه، به دوستان‌تون هم معرفیش کنید. در شبکه‌های اجتماعی‌تون به اشتراکش بذارید. و کلا کامنت و شِیر و فالو و هر کاری که معمولا آدما تو این موقعیتا می‌کنن، یادتون نره!

تا قسمت بعدی و معرفی یه فیلم یا یه سریال دیگه، عزت زیاد.

[موسیقی تیتراژ]


به دیگران هم برسانید