در این پست، از درگیریها و تنازعات انسانی گفتهام و راههای خروج از آنها برای ادامهی زندگی. درمورد گفتوگو و مصالحه و موانع سر راهشان هم توضیح دادهام.
سطوح مختلف تنازع و راههای حل آن
زندگی پر از تضاد و تنازع است. یعنی از همان اول کار که جمعیت انسانها از یکی دو نفر بیشتر شده، داستان همین بوده و -هرچهقدر هم که نخواهیم قبول کنیم- تا ابد هم همین خواهد بود.
اما سطوح درگیریهای انسانی، کاملا باهم فرق دارند. اینکه من و دوستم درمورد بهترین طعم بستنی توافق نداریم، یک جور تضاد است که البته سطح پایینی دارد و در تصویر بزرگتر زندگی، آنقدرها هم مهم نیست. اینکه من میخواهم آزادانه زندگی کنم و یکی دیگر میگوید آزادی معنا ندارد و تو باید بردهی من باشی هم یک تنازع دیگر است. طبیعتا در یکی از بالاترین سطوح ممکن.
هرچهقدر که سطح تضاد بین دو فرد یا گروه بالاتر باشد، سطح اصطکاک و درگیری میان آنها هم بالاتر خواهد بود. اما این میزان درگیری، تقریبا هیچوقت برای مدتی طولانی ثابت نمیماند. معمولا در ابتدا بیشتر میشود، به نقطهی اوج میرسد و بعد هم حل و ناپدید میشود.
مثلا من و دوستم درمورد بهترین طعم بستنی بحث میکنیم. اگر سطح این تضاد برایمان از حد مشخصی بالاتر برود (مثلا یکیمان خیلی عشق بستنی باشد!) بحثمان بالا میگیرد. بعد ممکن است باهم قهر کنیم، به هم فحش دهیم یا حتی همدیگر را بزنیم. اما در نهایت، این تضاد حل میشود. یا یکیمان نظر دیگری را میپذیرد. یا باهم آشتی میکنیم و یاد میگیریم با این تضاد زندگی کنیم. و یا کلا از هم جدا میشویم.
تاریخ نشان داده که در مورد تنازعات بزرگ، گزینهی اول به ندرت اتفاق میافتد. و از آنجایی که خیلی وقتها گزینهی سوم هم ممکن نیست، گزینهی میانی راهحل کلی تنازعات بزرگ -برای دوری از خشونت و جنگ- محسوب میشود.
بیایید این راه را کمی بیشتر بررسی کنیم.
مصالحه برای دوری از خشونت
از همان زمان که مفهوم جنگ به وجود آمده، مفهوم آشتی و مصالحه هم ایجاد شده. (چون اکثر آدمها دوست ندارند همیشه در جنگ باشند و دائما هزینه بدهند.) و غالب عقلا، تلاش کردهاند تا گفتوگو و مذاکره، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن را جایگزین جنگهای پرهزینه و طولانی کنند.
یک نکتهی مهم: زبان مصالحه و مذاکره، منطق است. پس تا زمانی که طرفین نخواهند منطقی فکر کنند و دوست داشته باشند فقط براساس احساساتشان عمل کنند، وقوعش بسیار دشوار خواهد بود.
بنبست بزرگ
حالتهایی که تا اینجا بررسی کردیم را به یاد بیاورید. وقتی دو فرد یا گروه با هم اختلاف جدی دارند، برای جلوگیری از جنگ و خشونت باید یکی از حالات زیر اتفاق بیافتد:
– یکی نظر دیگری را بپذیرد
– دو طرف یاد بگیرند با هم زندگی کنند و کنار بیایند
– دو طرف از همدیگر فاصله بگیرند و از زندگی و روزگار هم خارج شوند
برای حالت دوم هم چند پیشنیاز داریم:
– هر دو طرف منطقی باشند و فرمان را دست احساسشان ندهند
– بتوانند پیشفرضها و زمینههای مشترکی برای شروع بحث پیدا کنند
– حاضر به گفتوگو و بدهبستان باشند
نتیجهی تمام اینها:
۱- وقتی دو فرد یا گروه با یکدیگر اختلاف جدی داشته باشند و هیچکدام از طرفین، حرف دیگری را قبول نکند و امکان دور شدن جغرافیایی این افراد یا گروهها از یکدیگر وجود نداشته باشد (مثلا در یک خانه یا کشور یا در همسایگی هم زندگی کنند) تنها راه جلوگیری از خشونت و جنگ، گفتوگوست. (انتخابات سالم و آزاد هم میتواند نوع گفتوگو تلقی شود.)
۲- وقتی علاوه بر شرایط مورد اول، دو طرف با احساساتشان تصمیم بگیرند، نتوانند پیشفرضهای مشترکی پیدا کنند و حاضر به دادن امتیاز برای گرفتن امتیاز نباشند، دیگر راهی برای جلوگیری از خشونت باقی نمیماند.
حرف آخر
اکثر دوستان تلاش میکنند با بررسی وقایع سالهای اخیر ایران و تضاد موجود بین بخش بزرگی از ملت با حکومت، از جزء به کل برسند و حکم صادر کنند. اما من در این پست -به سادهترین شکل استدلالی ممکن- کل را ثابت کردم تا خودتان به شرایط ایران تعمیمش دهید.
اگر مشکلی با استدلالم دارید، در کامنت بگویید و جوابتان را بگیرید. اگر نه، باید بپذیرید که ایران هم از قواعد روانشناسی، جامعهشناسی و منطق استثنا نیست. دلیل عصبانیت مردم و نترسیدنشان از خشونت در وضعیت فعلی، کاملا مشخص است. و تا وقتی که تغییری بسیار بنیادی در رفتار و نگرش حاکمیت ایجاد نشود، گفتوگو و مصالحه امکانپذیر نخواهد بود.
این روزها، آیندهمان تبدیل به پدیدهای غیرقابلپیشبینی و ترسناک شده. اما نباید بگذاریم که این تردید و ترس، روی قدرت تحلیلمان تاثیر بگذارد و راههای کاذب برایمان تولید کند یا مجابمان کند که خزعبلات رسانههای نابودشده و بیخاصیت فارسی را بپذیریم.
مراقب افکارتان باشید.
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
چرا هر جامعهای به خرمگس نیاز دارد
در این یادداشت، از مفهوم سقراطی خرمگس گفتهام و توضیح دادهام که چرا برای آیندهای بهتر به این خرمگسها نیاز داریم.
چرا «قضاوتم نکن» احمقانهترین و آسیبزنندهترین جملهی قرن ۲۱ است
در این پست، از عواقب گسترده و عمیق جملهی «قضاوتم نکن» در جامعه گفتهام و اینکه چرا فکر میکنم به شدت احمقانه و آسیبزننده است.
در حاشیهی انتقال درختان قبل از احداث پروژههای ساختوساز؛ سود و زیان فقط مالی نیست
یکی از اقدامات مدیران برای کمتر کردن آسیبهای محیط زیستی پروژه میتواند انتقال درختان محل اجرا به یک مکان مناسب دیگر باشد.