حدودا ۱۰ ماه از سخنرانی طوفانی دکتر اباذری در دانشگاه تهران (در مراسمی که بعد از تشییع جنازهی مرتضی پاشایی برگزار شد) میگذرد و خیلیها در این مدت، مسائلی که در آن سخنرانی مطرح شد را فراموش کردهاند. در این میان اما هستند کسانی که فکر میکنند راهی که دکتر اباذری شروع کرد باید دقیقا با همان سبک و سیاق ادامه یابد. این افراد که -با قاطعیت میگویم- هیچکدام در حد دکتر اباذری سواد ندارند، صرفا روش سخن گفتن ایشان در آن یک سخنرانی را الگو قرار داده و با جملاتی مثل “من که مطالعه دارم و باسوادم باید جلوی ابتذال بایستم” در فضای مجازی و گاها در جمعهای دوستانه بیمحابا به دیگران میتازند.
اگر این عده واقعا در حدی که ادعا دارند مطالعه کرده بودند و شخصیتهای واقعا باسوادی بودند، برخوردشان تاحدودی قابل درک میبود ولی متاسفانه معمولا افرادی دست به این حملات نابخردانه و بعضا بسیار مسخره میزنند که واقعا در طول زندگیشان چند کتاب بیشتر نخواندهاند آن هم کتابهای شعر و ترانه و بعضا چند زندگینامه. (برخی هم با گذراندن یک کارگاه فلسفه احساس میکنند باید تمام ابعاد هستی مطابق میل و نظریات آنان باشد.)
دو نمونه که با چشمان خودم دیدهام را خدمت شما عرض میکنم…
اول، یکی از دانشجویان دانشگاه علامه که -بیش از یک سال پیش- درس “آشنایی با دفاع مقدس” را همراه با بنده میگذراند یک جلسه وارد یک بحث با استاد درمورد “قطعنامهای که باید زودتر پذیرفته میشد” شد. استاد تلاش میکرد مستند حرف بزند ولی دانشجو -با لحنی که انگار او چیزی میداند که بقیه از درکش عاجزند- فقط میگفت “فلان کس باید فلان کار را میکرد و آن یکی اشتباه کرد و…”. بعد از اتمام کلاس، این دانشجو که من را میشناخت به سمت من آمد و متنی را در گوشیاش به من نشان داد. فکر میکنید نوشتهای که براساس آن داشت با استاد بحث میکرد و تمام استدلالش را روی آن پایهریزی کرده بود، چه بود!؟ یک ترانه از “روزبه بمانی”.
نمونهی دوم همین چند روز پیش اتفاق افتاد. در یک گروه فرهنگی-هنری در تلگرام (که بنده ادمین آن هستم و تمام اعضا دوستانم) یکی از اعضا یک ویدئوی کوتاه به اشتراک گذاشته بود که زیرش نوشته بودند “این فیلم نظام فکری من را عوض کرد”. (نوشته از خود این دوست نبود و -به همراه خود ویدئو- پیام یک فرد دیگر بود که برای اعضای گروه “فوروارد” شده بود.) بحثی که بعد از این ویدئو درمورد ارزش هنری برخی آثار درگرفت به اینجا رسید که یکی از دوستان با ادبیاتی بسیار سطح پایین شروع کرد به حرفهایی مثل “کسی که چنین حرفی میزند اصلا نظام فکری ندارد” و بقیهی مسائلی که که نمونهاش را بالاتر گفتم. نکتهی جالب یکی از پیامهای بلند او -که در آن از سطح بالای سواد خودش و سطح پایین درک بقیه حرف زده بود- این بود که چندین بار کلمهی “ابتذال” را به کار برده بود ولی هر بار آن را “ابتزال” نوشته بود. (چند بار هم به جای کسرهی کوتاه از حرف “ه” استفاده کرده بود. یعنی مثلا به جای کتابِ من نوشته بود کتابه من) یعنی کسی که ادعای برتری در عالم هنر و سینما و ادبیات داشت، از نوشتن درست یک متن چندخطی ساده عاجز بود و با این حال میخواست بقیهی مردم را از این “تاریکی و بدفهمی” که در آن غوطهورند نجات دهد.
در خلال همین بحث بود که به او گفتم «اگر اکثر اوقات کسی بهصورت جدی جلوی شماها نمیایستد به دلیل این نیست که هیچکس سواد ندارد. تنها دلیل این است که زندگیهای روزمره و بلاهتهایی که در سطح جامعه میبینیم، اینقدر انرژیمان را میگیرد که دیگر حوصلهی جواب دادن به چنین اظهارنظرها و حملات مسخرهای را نداریم…»
این که «چنین سطح بالایی از “توهّم خودبزرگبینی” در این افراد از کجا آمده؟» سوالی است که روانشناسان و جامعهشناسان باید به آن پاسخ بدهند. اما مسئولیت ایستادن جلوی چنین ادبیات سخیف و سطح پایینی قطعا به عهدهی تکتک ماست. ادبیاتی که بسیار شبیه به ادبیات “انقلابی و افشاگرانهی چپ” است. (اگر تا به حال به فردی که گرایشات چپ دارد بحث کرده باشید، منظورم را کاملا درک میکنید.) البته لازم به ذکر است که مثل خیلی واژههای دیگر “انقلابی و افشاگرانه” هم در ادبیات این دوستان دچار قلب کامل شدهاند و حداکثر برداشتی کاملا سطحی از معنای حقیقی آنها هستند. (بازهم لازم به ذکر است که چپهای عاقل و صاحبنظر -که حرف زدن و نوشتن بلد باشند- هم وجود دارند ولی تعدادشان واقعا کم است.)
تنها راهحلی که برای مقابله با این افراد وجود دارد، بالا بردن سطح آگاهیهای خودمان و دیگران -ضمن احترام به حقوق و سلیقهی عموم مردم و تلاش برای ترقی دادن آن- و بررسی هر ادعایی قبل از پذیرفتن آن است. یکی از نمودهای این راهکار، تاکید بر ارائهی هر مطلبی با منبع و نام نویسنده/محقق است.
کلا هرکس که گفت “من خیلی خوبم” اصولا یک مشکلی دارد. مشکلش را به خودش یادآوری کنید و به دیگران هم نشان دهید…
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
بعضیها برابرترند: امتیاز ویژه و لزوم درک آن برای همهی ما
با درک امتیاز ویژه (Privilege) و تاثیراتش، دلیل عصبانیتتان از شنیدن بعضی حرفها و نصیحتها را خواهید فهمید.
در حاشیهی انتقال درختان قبل از احداث پروژههای ساختوساز؛ سود و زیان فقط مالی نیست
یکی از اقدامات مدیران برای کمتر کردن آسیبهای محیط زیستی پروژه میتواند انتقال درختان محل اجرا به یک مکان مناسب دیگر باشد.
اول دانشجو…
اصلا درستش همین است. وقتی دانشجوییم باید اول دانشجو باشیم! بعد میتوانیم دانشجوی هنرمند باشیم یا دانشجوی فعال مدنی یا سیاسی یا هر چیز دیگر.