چند روز پیش، از کارخانهی سلبریتیسازی در شبکههای اجتماعی نوشتم و اینکه سلبریتیها چهطور توجه و استقبال مخاطب را حق خود میبینند. این یادداشت، در ادامهی همان پست نوشته شده و تلاش دارد که بخشی از یک راهحل باشد؛ شاید راهنمایی برای زندگیهای مجازی ما در عصر پساحقیقت امروزی.
پساحقیقت یعنی چه و به ایران چه ربطی دارد؟
کلمهی پساحقیقت اولین بار در سال ۱۹۹۲ استفاده شد و بعد از آن در سال ۲۰۰۴ برای توصیف سیاستهای دولت جورج بوش به کار رفت. این واژه کمکم میان روزنامهنگاران و سیاستمداران آمریکایی رایجتر شد تا زمان ظهور ترامپ. اگر اخبار آمریکا را در دو سال اخیر -و بعد از جدی شدن پدیدهی ترامپ- دنبال کرده باشید، قطعا به واژهی پساحقیقت هم برخوردهاید. حتی ممکن است شنیده باشید که سازمان لغتنامههای آکسفورد این کلمه را در سال ۲۰۱۶ به عنوان کلمهی سال انتخاب کرده. اما با این تفاسیر، سوالی که پیش میآید این است: این وضعیت و این کلمه به ایران چه ربطی دارند؟
بیایید اول تعریف پساحقیقت را ببینیم:
«وضعیتی که در آن میزان مقبولیت ادعایی که بر پایهی احساسات و عقاید مردم بنا شده، بیشتر از ادعاییست که بر پایهی حقیقت و دلایل علمی و منطقی شکل گرفته.»
یک مثال: در سال ۲۰۰۷ یک مدل و مجری تلویزیون به نام جِنی مککارتی در برنامهی پرطرفدار اوپرا وینفری حاضر شد تا درمورد پسرش که مبتلا به اوتیسم بود حرف بزند. او در این برنامه -بدون استناد به هیچ مدرک و استدلال علمی- گفت که احساسات مادرانهاش به او گفتهاند که دلیل اوتیستیک بودن پسرش، واکسنهایی هستند که در دوران طفولیت به او تزریق شده.
این حرفها، جان تازهای به مخالفتهای کاملا غیرعلمی مطرحشده با واکسیناسیون در آمریکا بخشیدند و باعث شدند تعداد زیادی از والدین از واکسیناسیون کامل و به موقع فرزندانشان چشم بپوشند؛ در حالی که تمام شواهد و تحقیقات علمی نشان میدادند که هیچ ارتباطی میان واکسنهای مختلف و اوتیسم وجود ندارد. اما خب، مردم ترجیح میدادند براساس احساسشان عمل کنند و نتیجه را در ابتلای کودکان به بیماریهایی دیدند که پیش از این ریشهکن شده بودند.
حالا که قضیه کمی روشنتر شد، هنوز هم فکر میکنید ایران به عصر پساحقیقت نرسیده؟ من که فکر میکنم ما از سال ۸۴ با این مفهوم روبهرو بودهایم و روند حرکتمان به سمت عصر پساحقیقت رفتهرفته سریعتر هم شده تا امروز به اینجا برسیم. وضعیتی که در آن نه تنها سیاستمداران، بلکه عملا تمام سلبریتیها ترجیح میدهند منطق و ادعای مستدل را کنار بگذارند و با احساساتشان حرف بزنند. (بخوانید: احساسات مردم را تحریک کنند.)
خب که چه؟ پساحقیقت برای ما چه ضرری دارد؟
نکتهی مهم این است که بدانیم الگوریتمهای موتورهای جستوجو و شبکههای اجتماعی برای عصر پساحقیقت طراحی نشدهاند. من میتوانم همین حالا یک مقالهی بلندبالا درمورد آثار زیانبار مسواک زدن بر سلامت روحی افراد بنویسم و آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارم. اگر دنبالکنندگان و طرفداران من این حرف را بدون دلیل بپذیرند و تعدادشان هم زیاد باشد، همین مقاله میتواند در صفحهی اول گوگل دیده شود و در شبکههای اجتماعی هم دست به دست بچرخد.
بعد از چند ماه، این ادعای کاملا بیپایه میشود مرجع مردم برای مسواک نزدن. و نتیجهاش میشود یک ملت با دندانهای خراب و دهانهای بدبو! حالا فکر کنید که به جای ادعای ارتباط مسواک با سلامت روحی، چه دروغهای بزرگ و مهمی میشود گفت.
در این وضعیت، ما چه میتوانیم بکنیم؟
حالا میرسیم به اصل مطلب و تیتر این یادداشت. در عصر پساحقیقت که با استفادهی روزافزون افراد از اینترنت همراه شده، تکتک کلیکهای ما مهماند و تاثیر خودشان را میگذارند.
منظور من این است که باید بیش از همیشه مراقب محتوایی باشیم که میبینیم و به اشتراک میگذاریم. نباید هر کسی را دنبال کنیم، روی لینک هر مقالهای کلیک کنیم، هر پستی را لایک کنیم، روی هر پستی کامنت بگذاریم و…
شاید در نگاه اول فکر کنید قضیه را خیلی جدی گرفتهام. اما اگر یک لحظه به مثالهایی که زدم و تاثیرات عصر پساحقیقت فکر کنید و سلبریتیهای بیمغز و پراحساسی که داریم (مودبانهترین توصیف ممکن!) را به یاد بیاورید، شما هم اعتراف خواهید کرد که هرچهقدر هم قضیه را جدی بگیریم، کم است!
پس بیایید احمقها را معروف نکنیم؛ حرفهایشان را بازگو نکنیم و نگذاریم جامعه را به سمت اشتباهی ببرند که جبراناش به این سادگیها نیست.
اما این قضیه فقط جنبهی سلبی ندارد. در کنار تحویل نگرفتن احمقها، باید از آنهایی حمایت کنیم که در مقابل سیل ادعاهای بیپایه و بیمنطق میایستند و حقایق را گزارش میدهند. رسانههای داخلی ما در وضعیت بسیار بدی قرار دارند؛ خبرنگارانمان هم. اما هنوز هم خبرنگاران، نویسندگان و افراد دیگری هستند که تلاش میکنند رسالتشان در بیان حقایق را جدی بگیرند و از احساسات دیگران سوء استفاده نکنند.
برای بهتر شدن اوضاع، باید با کلیکهایمان از این افراد حمایت کنیم. بیایید از همین امروز هر کلیکی را جدی بگیریم!
اگر موافقاید، این یادداشت را برای دوستانتان هم بفرستید.
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
چرا پادکست آخرین سنگر آزادی بیان است
در این یادداشت، از نقش فعلی پادکستها در دنیای رسانهها و آیندهشان حرف زدهام و رابطهای که با آزادی بیان دارند.
اگر شما هم نگران تغییر اقلیم و بحرانهای محیط زیستی هستید…
اگر -مثل خیلیهای دیگر- نگران تغییر اقلیم و بحرانهای محیط زیستی هستید و این نگرانی دارد روی زندگی شخصیتان تاثیر منفی میگذارد، این پست را بخوانید و تغییرات مثبت را از همین امروز شروع کنید.
کسبوکارهای بهتر، دنیای بهتر
مدلهای قدیمی به زودی ارزش خود را در جامعهی ما از دست خواهند داد. اما راهحل چیست؟ چطور میشود مدلهای جدید کسبوکار را در ایران پیاده کرد؟
[…] اما من راهحل شخص خودم را در مقالهای دیگر به اسم «چرا هر کلیک شما در عصر پساحقیقت مهم است» […]
[…] اما من راهحل شخصی خودم را در مقالهای دیگر به اسم «چرا هر کلیک شما در عصر پساحقیقت مهم است» […]