پیتر پرستون، سردبیر سابق و ستوننویس فعلی گاردین درمورد فاجعهی انسانی برج گرنفل در لندن نوشته:
«وحشتناکترین داستانها -آنهایی که مانند یک زخم ابدی بر خاطرات میمانند- داستانهایی هستند که قوهی تخیل و تصور ما درموردشان فعال میشود. خودتان را در گرنفل تصور میکنید و شعلههایی را میبینید که هر لحظه بالاتر میروند. این، بدترین نوع کابوس است که میتواند بهراحتی تبدیل به کابوس شخص شما شود.
داستان اصلی اما گستردهتر از این است و غم و اندوه بزرگتری را هم به همراه دارد. تمرکز ما کمکم مسائلی جز درد و غم را در بر میگیرد و به دنبال افراد و سیاستهایی میگردد که این فاجعه را رقم زدهاند. اما پوشش رسانهای همچنان تحت تاثیر فضای غمانگیز شکلگرفته مانده است.
بسیاری از منتقدین میپرسند “چرا آمار تعداد کشتهشدگان اینقدر دیر به روز و نزدیک به واقعیت شد؟” چون در میان فاجعهها و دهشتهایی که خودمان هم حسشان میکنیم، دلیلی برای اضافه کردن به حجم درد خود و دیگران پیدا نمیکنیم. هیچ امتیازی برای اولین بودن در اعلام خبر بد برایمان وجود ندارد…»
با وجود تمام تراژدیهای چند ماه و چند سال اخیر در کشورمان، مضمون این یادداشت برای شخص من به شدت ملموس و قابل درک بود. اما نکته اینجاست که پدیدهی تعریفشده در متن بالا، درمورد بسیاری از رسانهها و افراد در کشورمان صادق نبوده و نیست. وگرنه چرا باید اقدام به انتشار دوباره و دوبارهی تصویر اجساد میکردند و آماری بالا و غیرواقعی از کشتهشدگان ارائه میدادند یا اعلام اخباری نادرست درمورد ادامهی تیراندازی یا انفجارهای دیگر را در دستور کارشان میگذاشتند؟ پخش چنین محتوایی در آن موقعیت چه توجیهی میتوانست داشته باشد؟
اما سوال اصلی اینجاست که میشود دلیل این کارها را با دلیل افرادی که در صحنهی آتشسوزی پلاسکو یا عملیات تروریستی تهران به تماشای حادثه ایستاده بودند، مرتبط دانست؟ اگر پاسخ مثبت باشد، دلیل بروز چنین رفتارهایی در میان ما چیست؟ حس همدردی و البته غم، چه جایی هنگام بروز حوادث تلخ و ناگوار دارد!؟ بیطرفی و اخلاق رسانهای چطور؟
اجازه بدهید کمی درمورد اصول اولیهی اخلاق رسانهای صحبت کنیم. اولین اصل، بیان حقیقت و دقت در رسیدن به آن است. ممکن است همیشه نتوانیم تمام حقیقت را به دست آوریم. اما باید آنچه که میدانیم را بیان کنیم و در صورتی که نتوانستهایم واقعی بودن داستان را صد در صد تایید کنیم، باید این مسئله را به مخاطبمان گوشزد کنیم.
اصل دوم، استقلال است. تمام اهالی رسانه باید صدایی مستقل داشته باشند و تحت فرمان هیچ فرد یا سازمان تجاری یا دولتی عمل نکنند. حتی اگر رسانهی متبوع یک روزنامهنگار یا خبرنگار، متعلق به یک سازمان خاص باشد، خبرها، گزارشها و تحلیلهای او باید مستقل باقی بمانند.
اصل سوم، عدالت و بیطرفیست. تقریبا هر داستانی دو طرف دارد. ممکن است همیشه امکان یا تمایل به بازتاب زاویهی دید هر دو طرف وجود نداشته باشد (مثلا درمورد یک قتل، بازتاب زاویهی دید قاتل احتمالا کار درستی نباشد) اما حتیالامکان بیطرفی رسانهای درمورد هر محتوایی باید حفظ شود.
اصل چهارم -که شاید مورد اصلی بحث ما باشد- رعایت اصول انسانی است. یک ژورنالیست نباید هیچ آسیبی برساند. اگر سوژهی خبرها و گزارشهای ما دردناک باشد، باید به اثری که روی جامعه و تکتک افراد میگذاریم توجه کنیم و محتوای تولیدیمان را در صورت لزوم تغییر دهیم.
اصل آخر، پذیرش مسئولیت است. اگر اشتباهی داشتهایم باید آن را بپذیریم، به خطای خود اعتراف کنیم و در صدد جبران و ارائهی داستان درست برآییم. (این ۵ اصل، به مضمون از سایت ethical journalism network نقل شدهاند).
بیایید به مسئلهی اولیهی خودمان برگردیم و آن را در کنار اصول کار رسانهای قرار دهیم. ارائهی خبرهای بهروز از یک عملیات تروریستی، با اصل اول سازگار است. اما باید مراقب باشیم که اخبارمان کاملا درست و تاییدشده باشند. اصل دوم نیز باید پابرجا بماند. اما به نظر میرسد که اصل سوم در چنین موقعیتی عملا ساقط باشد مگر در مواقعی که ارائهی تحلیل از دلایل تروریستها بتواند به تنویر افکار عمومی کمک کند.
اصل چهارم به ما میگوید که به فکر جامعه باشیم؛ به فکر تکتک افراد. تکتک افراد یعنی کسی که اعضای خانوادهاش در محل حملهی تروریستی حضور داشتهاند و او از وضعیتشان بیخبر است. تکتک افراد یعنی کسی که ناراحتی قلبی یا اعصاب دارد. تکتک افراد یعنی کسانی که شدت استرس چنین اتفاقی عملا زمینگیرشان کرده. فکر میکنید عمدهی رسانهها و افراد در روز سیاه فاجعهی انسانی و عملیات تروریستی در تهران، این اصل را رعایت کردند!؟ درمورد حادثهی غمانگیز پلاسکو چهطور؟
اصل پنجم چه؟ کسانی که اخبار نادرست منتشر کردند یا با انتشار گستردهی عکسهای ناراحتکنندهای مثل جسد تروریستها (آن هم در آن وضعیت) عملا ملاحظهی حال یک ملت را نکردند، مسئولیت کارشان را برعهده گرفتند یا به اشتباهشان اعتراف کردند؟ به نظر میرسد که نه تنها جواب این سوال منفیست، بلکه بسیاری از این افراد و رسانهها حتی فکر نمیکنند که کارشان اشتباه بوده. انتشار اخبار نادرست و تاییدنشده یا تصاویری که بدون هیچ علت خاصی منتشر میشوند و تنها تاثیرشان بر روح و روان مخاطبین است هم از نظر این افراد، جزئی طبیعی از کار محسوب میشوند.
به نظر میرسد که باید در رفتار رسانهای و روشهای نشر و بازنشر اخبار -حداقل در موقعیتهای تراژیک و در برابر اتفاقات ناگوار و عملیات ددمنشانه و وحشیانه- تجدید نظر کنیم. کاری که جز با اتکا به اصول اولیهی اخلاق رسانهای و تمرین و تکرار، انجام نخواهد شد.
اگر کار رسانهای میکنید یا دوست در این مورد بیشتر بخوانید، توصیه میکنم جزوهی یونسکو درمورد برخورد ژورنالیستها هنگام حملات تروریستی را از سایت خودش دانلود کرده و بخوانید. (به زبان انگلیسی)
بحث در این مورد قطعا مفصلتر از آن است که در یک یادداشت کاملا به آن پرداخته شود. امیدوارم اهالی رسانه این موضوع را جدی بگیرند و بحث در این مورد را ادامه دهند.
(این یادداشت با کمی تلخیص در روزنامهی شهروند هم به چاپ رسیده است.)
حامد
من یه نویسنده، عکاس، ویدئوگرافر و پادکسترم که عاشق خلق محتوای بکر و تازهست. اگه دوست دارید بیشتر درموردم بدونید، صفحهی دربارهی من رو ببینید. اما اگه دوست دارید باهم رفیق بشیم، تو شبکهی اجتماعی موردعلاقهتون یا از طریق اعلانهای مرورگر دنبالم کنید، محتوا رو ببینید و نظرتونو بگید که بیشتر گپ بزنیم.
تا دفعهی بعد، عزت زیاد!
پستهای مرتبط
اسنپ تپسی کارپینو: گزارشی از کرایهها، شرایط جذب و مشکلات
در این گزارش به نرخ کرایهها، شرایط جذب راننده و سایر مشکلات موجود پیرامون فعالیت اپلیکیشنهای درخواست ماشین مثل اسنپ و تپسی و کارپینو خواهیم پرداخت.
یک رویداد ساده میتواند زندگی شما را تغییر دهد
یک رویداد ساده میتواند زندگی شما را تغییر دهد. باور ندارید؟ این داستان را بخوانید. شاید شما هم مثل او باشید...
در حاشیهی انتقال درختان قبل از احداث پروژههای ساختوساز؛ سود و زیان فقط مالی نیست
یکی از اقدامات مدیران برای کمتر کردن آسیبهای محیط زیستی پروژه میتواند انتقال درختان محل اجرا به یک مکان مناسب دیگر باشد.
1 دیدگاه
نظرات بسته شده اند.
خدا به همه رحم کنه.ممنون از سایت خوب و جامعتون.موفق باشید